فقدان اصلاحات اجتماعی مؤثر در ایران :

 

پاسخ آقای دکتر عبدالرحیم قنوات :

 

سرکار خانم الهه باقری سؤالی را با تعدادی از اهل تاریخ در میان گذاشته اند که « چرا اصلاحات در ایران ناموفق است؟» از بنده نیز خواسته اند که به این پرسش پاسخ دهم. اما  به نظر من پیش از هرچیز باید در باره سؤال ایشان به چند نکته توجه کرد:

1. خود سؤال به نوعی نظرخاص سؤال کننده ( ناکامی اصلاحات و اصلاح طلبی) را به ذهن مخاطب القا می کند، حال آنکه به نظر می رسد یک سؤال علمی نباید واجد چنین پیش داوری مهمی باشد. به این دلیل که

به رغم نظر پرسشگر محترم، تا پیش از یک بررسی جامع و دقیق نمی توان چنین حکمی را پذیرفت.

2. پیش از دادن هرگونه پاسخی به این سؤال، باید معلوم کرد که منظور از اصلاحات چیست و مرزبندی آن با حرکتهای انقلابی کدام است.

3. بازهم پیش از دادن پاسخ به سؤال از عوامل ناکامی اصلاحات، باید ملاک و معیار واقعی کامیابی و یا ناکامی این حرکت را مشخص و معلوم کرد که این موضوع را چگونه می توان اندازه گرفت.

به نظر من تا پیش از رفع این مشکلات که مستلزم طرح سؤالاتی دیگر و توافق بر سر گزاره هایی مقدماتی است، نمی توان به نتیجه ای روشن دست یافت. اما من بدون اینکه بخواهم پاسخی معین به این سؤال بدهم، مقدمتا باید بگویم که اولا اصلاحات را تغییری می دانم واجد سه ویژگی:

1. تدریجی است.

2. عاری از خشونت است.

3. قصد ایجاد دگرگونی های عمیق را ندارد.

بر این اساس میان دو مفهوم اصلاح و انقلاب فرق می نهم. ثانیا ملاک و معیار کامیابی و ناکامی چنین حرکتی را رضایت یا عدم رضایت موجود در حافظه تاریخی یک ملت می دانم و نه تنها احساسات یا اظهار نظرهای یک نسل در دوره ای خاص. بر این اساس، تعیین کامیابی یا ناکامی های اصلاحات در ایران را وظیفه ای بر دوش مورخان و جامعه شناسان تلقی می کنم، نه کار سیاستمداران و روزنامه نگاران.

اکنون و بر اساس این مقدمات، نتیجه می گیرم که حداقل شماری از حرکت هایی که در تاریخ 150 ساله اخیر ایران رخ داده اند و ما آنها را حرکت هایی اصلاحی قلمداد می کنیم، در حقیقت نوعی شورش و حرکت های انقلابی بوده اند و طبیعتا نتایج خاص خود را داشته اند و قلمداد کردن آنها به عنوان حرکت هایی اصلاح طلبانه جز ایجاد ابهام در فهم موضوع  و توهم در داوری حاصلی در پی ندارد. بر این اساس، ما برای سخن گفتن در باره اصلاحات، در گام نخست، محتاج تبیین دقیق تاریخ اصلاحات هستیم.

نکته دیگر اینکه باید در روند یک پژوهش دقیق تاریخی – جامعه شناسی بر سر شاخص های پیشرفت و پس رفت اصلاحات توافق کنیم و سپس بر اساس این شاخص ها به ارزیابی حرکت های اصلاح طلبانه در تاریخ معاصر ایران بپردازیم.

من بر این باورم که تا پیش از روشن شدن این موارد، سخن گفتن در این باره، راهبر به جایی نیست. اما چنانچه بخواهم به احترام پرسشگر ، و بر اساس گزاره های مقدماتی مقبول در نزد خود، پاسخی اجمالی به سؤال ایشان داده باشم، باید عرض کنم که من اصلاحات را در تاریخ معاصر ایران یکسره ناکام تلقی نمی کنم و معتقدم؛ ما، به عنوان یک ملت، از حدود 150 سال پیش به این سو، کم  و بیش از جایی که بوده ایم، تکانی خورده و گامهایی پیش آمده ایم، و این هم در عرصه اقتصاد بوده، هم در عرصه سیاست و هم در عرصه علم و فرهنگ. اما اصلاح طلبی ما ناکامی هایی هم داشته است که من آنها را عمدتا ناشی از فرهنگ جامعه ایرانی می دانم: به گمان من مهمترین موانع حرکت های اصلاح طلبانه در تاریخ 150 ساله کشور ما ( بدون رعایت اولویت و اهمیت) عبارت اند از: استبداد زدگی، وجود سنتی قوی و ریشه دار و در مواردی سترون، نبود حافظه تاریخی در نزد مردم، نداشتن پشتکار در این گونه امور، زیاده خواهی، خود بزرگ بینی و عوام زدگی.

نیک می دانم که پاسخ من تا حدود زیادی کلی است. البته برای تمامی این موارد شواهد و مثال هایی دارم که فعلا از ذکر آنها خودداری می کنم، ولی در صورت استمرار این بحث از طرف سرکار خانم باقری و دیگر دوستان و همکارانی که به پرسش ایشان پاسخ داده اند، می توان آن شواهد را نیز ارائه داد. ختم کلام اینکه به نظر من اصلاحات در ایران حرکتی است که همچنان در ابعاد وسیع خود ادامه دارد و برای نتیجه دادن آن نیز نباید عجول بود. حداقل ما اهل تاریخ می دانیم که همه اتفاقات در عمر یک یا چند نسل رخ نداده اند.    

نظرات 3 + ارسال نظر
حسین رهبریان جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:46 ق.ظ http://http://ruzgaran.blogfa.com/

خیلی ها فکر می کنند در تاریخ معاصر ایران مثلا فقط چند تا اصلاح طلب داشته ایم و بقیه انسانهای بی تفاوتی بودند . به نظر من واقعا داشتن حافظه تاریخی مهم است .
متاسفانه در جامعه ی ما کتابهایی نظیر جامعه شناسی نخبه کشی و کتاب های شریعتی مورد علاقه است در صورتی که این کتابها از کتابهای غیر علمی هستند و میتوان گفت که نویسندگان آن از مردان بسیار مستبد یا دیکتاتوری هستند . واقعا موجب تاسف است که در کتاب جامعه شناسی نخبه کشی نویسنده کتاب دست به یک نخبه کشی تمام عیاری دست زده است و از نخست وزیران بعد از مشروطه فقط مصدق را قبول دارد و بقیه را رد می کند . این کتاب مثلا از جمله کتاب های رادیکال و دوم خردادی قلمداد می شود . وای بر دوم خردادی که کتابش این باشد .
حرف اخر من این است که حال حالا ها باید تاریخ خواند . شاید به نظر من مملکت ما باید مدت یک قرن فقط تاریخ بخواند و بعد بیاید اظهار نظر کند . متاسفانه نویسندگان ما از جمله خود من کسانی هستیم که در بسیاری مسائل دچار شتابزدگی می شویم و این بزرگترین آفت اصلاحات درست و دقیق می دانم .

مهر یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:30 ق.ظ http://Doayam.blogsky.com

سلام!

عارف نامی شیخ محمود شبستری میگوید:

گر از دین میزنی دم, خودبر آن باش

مسلمانا, چنان بامردمان باش

که از رفتار تو آیین پذیرند ز گفتار تو درس دین بگیرند

سلام همسایه های2 دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:15 ق.ظ http://rezatehranii.blogfa.com

سلام.با قسمت نهم خاطرات کدر آپم.سر بزن و نظر یادت نره دوست من

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد