زن در فرهنگ ایرانی :

من سرود خشمناک یک گروهم

یک گروه عاصی از صبر خسته

چشم باز و دست بسته ........ 

 

سلام و درود فراوان  ....

این روزها حسابی مشغول تحقیقات دانشگاهی هستم ولی یکی از این موضوعات بیشتر مشغله ی فکری ام شده است .  

فعالیت های صدیقه دولت آبادی در دوره ی مشروطه مقالات و کتابهای زیادی را دیدم . علی رغم اینکه اکثر سایت های زنان فیلتر است ولی در یکی از سایت ها به مقاله ای عالی برخوردم که عنوانش ((زن در فرهنگ ایرانی)) بود این بهانه ای شد برای اینکه این پست را به این موضوع اختصاص بدهم ....   

 

    زن در فرهنگ ایرانی :

 

در فرهنگ ایرانی رسم بر این است که دختر به خانه ی بخت برود. پسر با دسته گل و یک جعبه شیرینی و چند سکه با موی مرتب و کفشهای واکس زده کالایش را خریداری می کند. کالایی که از شوق لباس عروسی و جشن ازدواج، و رهایی از بند خانه ی پدری سرمستانه بله را می گوید. در فرهنگ ما،

    ازدواج عمل مقدسی تعریف شده است. مرد نان آور خانه است و زن زاد و ولد می کند.  

مرد زورگویی می کند چون مرد است. زن مظلوم واقع می شود چون زن است. غالب بودن مرد بر زن در هر سطح طبقاتی دیده می شود. ایرانیهای مدرن و به اصطلاح فرنگ رفته روی این زورگویی کرم پودر می زنند و بوی تعفنش را با عطرهای گران قیمت می گیرند. میله ها ی زندان شان را طلا کوبی می کنند و  با حرفهای بزرگ توخالی، دم از آزادی و روشنفکری می زنند .

دخترهایشان را با بینیهای عمل کرده و آرایشهای آنچنانی با قیمت خیلی بالا می فروشند و هر چه قیمت بالاتر باشد فخر و افتخارشان بالاتر است.

بازهم دختر به این حقارت تن می دهد. پدر به حساب بانکی می پردازد و مادر به دوره های زنانه  که ماهرانه بر روی زجرهای شبانه اش سر پوش می گذارد.

دختر بر روی تختی پر از اضطراب در آغوش جسمی چند میلیونی می خوابد. در فرهنگ ما هویت یعنی بی هویتی، در فرهنگ ما خواسته و نیاز تو یعنی بی حرمتی به عقیده ی پدر، خواسته ی مادر و نیاز شوهر...

یک زن ماهرانه تعریف شده است و هزاران افسوس که خود به این تعریف ها تن داده است و آنها را با روی باز  پذیرفته است. نیاز روحی و واقعیتش را در زیر هزاران باید و نباید دفن کرده است و در افکار مرده اش زندگی می کند.

در فرهنگ ما، اگر از هویت یک زن و نیازهایش صحبت کنی، اگر از این همه حق کشی دم بزنی، در زیر سایه ی زور و سیاهی به دار زده خواهی شد و دریغ و درد که همان زنهایی که برایشان فریاد زدی با روحی مرده و تبسمی تلخ نظاره گر مردنت هستند.

اگر آنها بشنوند پس تکلیف چشم و همچشمی ها چه خواهد شد؟

تکلیف قانون «مرد همین هست که هست و زن نباید دم بزند» چه خواهد شد؟

ازدواج و تقدس اش چه می شود؟

قانون را انسانها خلق می کنند. تو می توانی قانون زندگیت را تعریف کنی. این حق هر انسانی است که آزاد باشد و کودک درونش را از شکنجه و ترس رها کند.

از خودت در این دنیا دفاع کن، در زیر پارچه ای که بررویش قند می سایند بدون عشق و حقیقت ننشین...در زیر لباس عروسی هویتت را مخفی نکن، خودت را به زورگویی نفروش، با پای خودت به قربانگاه آرزوهایت نرو...

خودت باش، قدرتمند و قوی، سهم تو از این دنیا بالاتر از قفس طلایی است که تو را می بلعد.

نظرات 11 + ارسال نظر
سحر شنبه 18 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 04:29 ب.ظ http://www.iran.forum.st

اگه دوست داشتی بیا با هم بنویسیم.

مسعود یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 04:29 ب.ظ

سلام
چند تا عکس مربوط به این پست ارسال کردم امیدوارم دریافت کرده باشید.عکسهای بسیار جالبی است امیدوارم خوشتان بیاید.

میترا یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:30 ب.ظ

من برای اولین بار به وب شما سر زدم و از مطلب شما لذت بردم.بامید آزادی حقوق زنان در ایران.

حسین رهبریان دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:21 ب.ظ http://ruzgaran.blogfa.com/

آره یک کتاب داره فکر کنم به نام تاریخ مر دها است در مذمت مردها . این کتاب را هنوز نخواندم .

مرمر سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:19 ب.ظ http://marmosh.blogfa.com

سلام الهه جان.. خوبی؟ مطلب قوی و خوبی بود. به راستی ما چطور میتونیم از این همه خفت و خورای بیرون بکشیم خودمون رو؟ غیر از این که باید بخوایم و باید آگاه گنمی؟ ژس بیا همه با هم کمک کنیم و دخترها رو آگاه کنمی. بیا کمک کنیم باور کنن چیزی بیشتر از سکس هستن.. بیا کمک کنیم و بهشون یاد بدیم که اینطور تمام فکرشون به آرایش و زیبایی عروسکیه برای ژیدا کردن شوهر ، فقط و فقط باعث میشن خفیفترو ذلیل تر بشن!!!

موفق باشی عزیزم.

زهرا امامی چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:35 ب.ظ

بد جوری خسته ام این روزها بانو....انگار که باید گفت گریزی نیست........من اما تسلیم نشده ام.تنها بی تفاوت شده ام..........واین می دانم که چیز کمی نیست................................................................من رفتم.............................................................

محمدحسن سلیمانی چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:53 ب.ظ http://khiaraji.blogfa.com/

درود...
بر آنچه که نگاشته‌اید و بر ستاندن حق زنان و بر ضرورت دگرگونی بنیادین در باورهایی که زنان - به عنوان نیمی از پیکره هستی - را مظلوم و تحت ستم می‌خواهد، ایمان دارم... امیدوارم روزی زنان به حقوق از دست رفته خویش برسند و تبعیض و ستم و اجحاف و زورمداری از روابط زناشویی زن و مرد برچیده شود و برابری و عدالت و حق‌‌مداری حاکم باشد...
اینها همه امید است کی بدان خواهند رسید به تلاش زنان ما بستگی دارد... موفق باشید

مرمر پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 01:50 ق.ظ http://marmosh.blogfa.com

خداحافظ همین حالا ...
منتظرم

آشنای غریبه پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:00 ب.ظ http://parsnarsis.blogsky.com

سلام بر محقق عزیز
هرچند از بحث درمورد تبعیض زن و مرد بیزارم ، اما مطلبی که انتخاب کردی عالی بود، نکاتی در اون وجود داره که دوست دارم باهات رودرو صحبت کنم نکته به نکته گفتمان داشته باشیم
موفق باشی

یک زن مثل تو سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:47 ق.ظ

سلام.
جدای از احساسات و غلوهای تحت تاثیر احساس اگر کمی بصورت منطقی و واقع گرایانه دنیایی رو که تصویر کردی در ذهنت مجسم کنی به یک دنیای خیالی می رسی که اتگیزه ها در اون خیلی جهت دار شدن به سمت موضوع مورد صحبت تو!

جواد پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:14 ب.ظ

متاسفانه وقتی ادم متولد میشه تبعیض شروع میشه.
پسره، چشمم روشن.
دختره: ایشالا بعدی پسر میشه!
البته خودم پسرما
ولی خیلی عقب مانده ایم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد