مصاحبه :

 

این پست را به مصاحبه ای  که با جناب آقای سیروس دولت آبادی انجام دادم ؛ اختصاص می دهم.  اما وظیفه ی خود می دانم که از چند نفر که در زمینه ی نوشتن مقاله ای در مورد فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی وسیاسی صدیقه دولت آبادی در دوره ی مشروطه با اینجانب همکاری داشتند. کمال تشکر و قدردانی را انجام بدهم . 

 با سپاس از یاری بی دریغ سرکارخانم دکترشیوا دولت آبادی و آقای سیروس دولت آبادی که صادقانه وقت با ارزش خود را جهت مصاحبه در اختیار اینجانب قرار دادند ؛ هم چنین پریوش دولت آبادی به پاس همراهی شان .

 

خانم صدیقه دولت آبادی عمه ی بزرگ شما بودند ، با توجه به این مسئله رابطه ی مادرتان با خانم صدیقه دولت آبادی چگونه بوده است ؟

خانم صدیقه دولت آبادی در سال 1340 فوت شدند . در آن زمان من 15 سال داشتم . من به کرات ایشان را دیده بودم . جد خاندان دولت آبادی یعنی حاج میرزا هادی دولت آبادی شش فرزند داشتند . پنج پسر و یک دختر ( از همسر اول شان ) داشتند . بعد از فوت همسر اول دوباره ازدواج می کنند که از آن خانم دو دختر به نام : قمر تاج و فخر تاج داشتند . بچه های این پنج برادر به خانم صدیقه دولت آبادی عمه می گفتند و تا چهار نسل بعد هم ایشان را عمه خانم صدا می کردند .  وقتی با پدر و مادرم به تهران می رفتیم حتما به خانه ی عمه خانم هم می رفتیم . و ما به ایشان خیلی احترام می گذاشتیم . برای ایشان احترام زیادی قائل بودند . وقتی می خواستیم به منزلشان برویم . پدر و مادرم به ما می گفتند : آنجا رفتیم ، سرو صدا نکنید ، مودب باشید و شیطنت نکنید و .... 

برای همین ما ( من  و خواهرانم ، که زهره و ثریا بودند . ) از ایشان خیلی می ترسیدیم .و وقتی می خواستیم به خانه ی عمه خانم برویم عزا می گرفتیم . ولی  پدر و مادرم وقتی نزد ایشان می رفتند ، دستشان را می بوسیدند . من در آن موقع 5 سال داشتم . ایشان ما را می بوسیدند و به ما شکلات می دادند . و از طریق خوراکی می خواستند در ما نفوذ پیدا کنند . به خاطر اینکه فهمیده بودند ما ترسیده بودیم . همه ی فامیل دولت آبادی برای عمه خانم احترام زیادی قائل بودند . پدرم ( امیر ، فرزند محمد علی که برادر خانم صدیقه دولت آبادی بود. ) در اصفهان با اینکه گرداننده ی اصلی شهر بودند ،  احترام خاصی برای ایشان قائل بودند.

علت علاقه ی ایشان به فعالیت های زنان چه عواملی می توانسته است باشد ؟

چون ایشان در خانواده ای بزرگ شده بودند که اهل فعالیت اجتماعی بودند . ایشان زمانی که محصّل بودند .

می دیدند که جامعه چقدر به زنان بی توجه است . تا اینکه دیپلم گرفتند . در این مدت می دیدند که زنان در جامعه ی ایران زنان یک وسیله هستند و وظیفه ی آنان اداره ی خانه و بچه آوردن است . با چنین ذهنیتی بعد از اخذ مدرک دیپلم به خارج رفتند . در اروپا می دیدند که چقدر زن مورد توجه است . زن فاعل است ، عامل است، نه مفعول و مورد توجه است . بعد از این بود که ایشان افسرده می شوند . که چرا زن در ایران اینقدر مورد بی توجهی است ؟!  در آن جا دکترای تعلیم و تربیت گرفتند .

برای چه منظوری خانم صدیقه دولت آبادی به خارج سفر می کنند ؟ علت این مسافرت طولانی چه بود ؟

ایشان برای تحصیل به خارج می روند و وقتی برمی گرددند . بنابه دعوت جمعیت های زنان برای شرکت در سمینارها و کنفرانس ها و ... مربوط به زنان مسافرت های دیگری به خارج داشتند . ایشان شدیدا تحت همین ذهنیت بودند که به ایران بازگشتند . آن زمان آغاز سلطنت رضا شاه بود .

در بین خاندان دولت آبادی کسی بوده که از نظر فکری با خانم صدیقه دولت آبادی مخالف باشد ؟

فکر می کنم بوده ، بله . ولی به همان دلیلی که گفتم ، نهایت احترامی برای ایشان قائل بودند. کسی جرات ابراز کردن مخالفت خود را نداشت . یعنی به روی ایشان نمی آورد اما پشت سر ایشان حرف هایی می زدند . مثلا مادربزرگ من ( مادر پدر) که خواهر شوهر ایشان می شدند . مخالف افکار ایشان بودند .

می گفتند : درست نیست موی زن را کسی ببیند یا زن بدون حجاب بیرون برود . برادر بزرگ ایشان هم آقا میرزا احمد هم مخالف ایشان بودند . ضمن اینکه لباس روحانیت می پوشیدند ، یک قطب روحانیت هم به حساب می آمدند و جزء سران روحانیت بودند و ناصرالدین شاه هم ایشان را به خوبی می شناخت . اما زمانی که خانم صدیقه به ایران آمدند . مدتی بعد آقا احمد فوت کردند .

مرحوم حاج یحیی دولت آبادی نه موافقتی داشتند و نه مخالفتی . از میان پنج برادر فقط حاج یحیی به عنوان سفیر ایران به اروپا رفت و از لباس روحانیت خارج شدند و از لحاظ دیدگاه به خانم صدیقه نزدیک تر می شوند .

به لحاظ وضعیت مالی خانم دولت آبادی چگونه تامین می شدند ؟

ایشان به استخدام آموزش و پرورش در آمده بودند و در حین اینکه فرهنگی بودند . کانوان بانوان را هم تاسیس کردند که مثل یک دبیرستان بود .

خانم صدیقه دولت آبادی چند سال شان بود که ازدواج می کنند ؟

خانم صدیقه در سال 1255 به دنیا آمدند و بعدها که به خارج رفتند با آقای اعتضاد الحکما ( دکتر اعتضادی ) ازدواج کردند . 5 سال زندگی و بعد متارکه کردند و دیگر هم ازدواج نکردند .

چه نوع فعالیت های فرهنگی و اجتماعی داشتند ؟

فعالیت ایشان فقط فرهنگی بود . اداره ی امور بانوان ، تعلیم و تربیت دختران در دبیرستان که علاوه بر کلاس درس چندین کلاس فوق برنامه هم می گذاشتند ؛ از جمله : آیین شوهر داری ، ارتباطات اجتماعی و ... .

چگونه و بر اثر چه رویدادهایی ایشان سرانجام به کانون بانوان می روند ؟

خانم صدیقه ، وقتی به تهران آمدند در چند دبیرستان تدریس می کنند . بعد به فکر تاسیس یک موسسه ی فرهنگی می افتند . اما چرا ایشان اسم آن را کانون بانوان می گذارند ؟ مثلا نمی گذارند دختران یا دوشیزگان یا زنان ، چون می گفتند : من می خواهم بانوان آینده را تربیت کنم . در این کانون خیلی خانم های شوهردار و بیسواد هم حضور می یافتند  می گفتند: زنان بیسواد اینجا بیایند تا سواد یاد بگیرند.

آیا خام صدیقه دولت آبادی در فعالیت های اقتصادی نقشی هم داشته اند ؟

خانم صدیقه دولت آبادی در فعالیت های اقتصادی هیچ نقشی نداشته است . 1

در پایان از آقای سیروس دولت آبادی که با لطف فراوان اجازه ی این مصاحبه را به من دادند ، تشکر می کنم .

1. دولت آبادی ، سیروس ، مدیر بازنشسته ی تامین اجتماعی ، (( فعالیت های صدیقه دولت آبادی )) ، الهه باقری ، 15/11/87 ، اصفهان ؛ منزل شخصی سیروس دولت آبادی .

نظرات 11 + ارسال نظر
یاسین پنج‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:23 ب.ظ http://www.black-beauty.blogsky.com

وبلاگتون حرف نداره

یه سری به من هم بزن

فعلا
.
.
در ضمن
اگر خواستی پولدار بشی بر روی بنرهای وبلاگم کلیک کن و ثبت نام کن
خیلی عالیه من ثبت نام کردم
لاقل بیا و بخونشون و ببین چه جوریه
با تشکر

اگر مایل به کسب درآمد از وبلاگ خود هستید می توانید با عضویت در سیستم اکسین ادز اقدام به نمایش تبلیغات نمایید و به ازای هر کلیک بازدیدکنندگان برروی تبلیغات تا سقف 800 ریال بعنوان پورسانت دریافت نمایید.همچنین با معرفی این سیستم به دیگران و عضویت آنها از طریق شما به ازای هر کلیکی که بر روی تبلیغات آنان می شود مبلغ 50 ریال از طرف سایت به پورسانت شما اضافه خواهد شد بدون اینکه از طرف مقابل هزینه ای کاسته شود و بدین صورت شما به یک حقوق ماهیانه و مادام العمر دست خواهید یافت.
بعنوان مثال اگر به طور میانگین روزی 10 نفر از طرف شما عضو سیستم شوند و هر کدام از آنها در بدترین حالت روزی فقط 100 کلیک هم داشته باشند در یک ماه شما درامدی بالغ بر 2325000ریال معادل دو میلیون و سیصد و بیست و پنج هزار ریال فقط از طریق زیر مجموعه ها و آن هم در ماه اول بدست خواهید آورد و قطعا در ماههای آینده این مبلغ چندین برابر خواهد شد.
.
.
.
.
.
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ مراجعه نمایید
.
.
.
.
راستی عکس و مطالب عاشقانه هم دارم.
اگر میخواهید عضو شوید روی تبلیغات با OxinAds کلیک کنید و ثبت نام کنید

یاسین پنج‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:26 ب.ظ http://black-beauty.mihanblog.com

وبت عالیه

زهراامامی شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:17 ب.ظ

چه خانواده ی نازنینی هستند آقای دولت آبادی و همسر محترمشون.از به یاد ماندنی ترین روزهای تحقیق و بررسی شما خواهد بود.واقعا از مصاحبت شون لذت بردیم.کار شما هم فوق العاده است بانو.

درود فراوان بر تو دوست عزیزم .....
ممنون از همراهیت ، امیدوارم هر کجا که باشید، دلتان شاد و لبتان خندان باشد ......

میترا شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:36 ب.ظ

سلام.
من از وبت هر از گاهی دیدن می کردم ولی امروز add ش کردم مطمئن باش هر روز سر می زنم .
موفق باشی

درود بی کران بر خاله خانم عزیز ....
آخه ، خاله خانم ما ، خانم مهندس به روز هستند . تازگی ها هم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمی شود گفت ؟؟؟؟؟خصوصی است .
خاله جان ، ممنون از حضورت و منتظر چشمان نظاره گرت در روزهای آتی به وبلاگم هستم و بازهم بی نهایت ممنون از ایمیل های زیبایت ، شاد باشی.

میترا یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:21 ق.ظ

سلام.
اولا کی گفته من خاله شما هستم،دختر شاید من خواستم ازت تعریف کنم خوب همه میگند چون خالشه همین جوری گفته شایدم می خواستم تذکر بدم دوباره کسی باور نمی کنه،
در ضمن می دونی که من خیلی از تاریخ سر در نمی یارم یه دفعه یه چیز میگم اون موقع جامعه مهندسین زیر سوال میره .
خوب من بعد با نام دیگر به وبت سر می زنم و کامنت می ذارم،خودت خواستی...موفق باشی خواهر زاده راز نگه ندار من

فرشاد یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:41 ب.ظ

درود
برای شروع سال دوم وبلاگ بد نبود اما نکات زیر را باید مراعات می کردی
1-برای خواننده کم سوادی مثل ما (من و او)باید یک مقدمه ای از فعالیت ها و اثار مرحوم دولت ابادی و معرفی این بزرگوار می نوشتی سپس وارد گفتگو با مصاحبه شونده میشدی
شما مبنا را بر این گرفتی که خواننده ایشان را کامل میشناسد!
2-این مشخص است که هر ادمی تو یه روزی به دنیا اومده و پس از طی یه مسیری در یه تاریخی فوت کرده و این اطلاعات را میشد تو هر کتابی بدست اورد مهم نکات پوشیده زندگی افراد است که بازتاب ان در افعال اون ادم مشخص میشود,باید به اون سمت می رفتی
3.من با یحیی شون بیشتر حال می کردم!
در پایان امیدوارم در ادامه این نکات را مراعات کنی بانو!!!
در ضمن چه خاله با حال و بیکاری داری چند سالشه ؟راستی مگه نهضت سواد اموزی کامپیوترم بهشون یاد داده؟
کم کم سرو کله عمه و دایی و عمو و شوهر خاله هم پیدا میشه
موفق باشی بانو

درود ....
آقا فرشاد ، اولا بیشتر مطالعه کنید . تا وقتی که به این وبلاگ سر می زنید ، دچار یک سری ابهاماتی نشوید و حتی در مورد سن ازدواج ایشان و مسافرتشان به خارج ، یک سری اختلاف نظرهایی وجود دارد. ثانیا ؛سن خاله خانم من مهم نیست ،مهم این است که دلشون جوان است و سن آدم را روحش تعیین می کند . در هر صورت امیدوارم موفق و پایدار باشید ......

مرمر یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:44 ب.ظ http://marmosh.blogfa.com

سلام الهه عزیز. کار شما بسیار قابل قدردانی است. اگر در تهران بودید خوحال میشدم که در جلسات ما شرکت کنید
مصاحبه خوبی بود هرچند فکر میکنم پاسخگو بهتر هم میتوانست جواب دهد

در هر صوتت زا زحمات شما به عنوان یک بانوی ایرانی کمال تشکر را دارم

درود بر شما ....
من هم خوشحال می شوم ، که در صورت امکان در جلسات شما شرکت کنم .

زهرا امامی پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:37 ق.ظ

در غیبت پر سوال ما چه خبرا که نبوده........................

میترا شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:20 ب.ظ

چرا به روز نمی کنی؟؟؟؟....

مائده دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:24 ب.ظ

سلام عزیزم پیشا پیش عیدت مبارک.
پشتکارت قابل تحسینه. امیدوارم در کنار خانواده سال خوبی داشته باشی.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:49 ق.ظ http://padeshahabadi.blogfa.com

مطالب خوبی دارید.واسه فرهنگ سازی بیشتر در صورت تمایل میتونیم تبادل لینک کنیم.
مارو به اسم "پادشاه ابدی " لینک کنید و اسم خوتونو به ما بگین.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد