زنان پزشک :


گرچه زنان از بدو تاریخ تا کنون همواره وظیفه حفظ و حراست خانواده خود را در برابر انواع مشکلات از جمله بیماریها داشته اند و گرچه اولین پزشکان زنان بودند ولی از انجا که زن همیشه محکوم به ماندن در خانه بوده است و جوامع شرقی مرد سالار، اندیشه ی هر مانوری را از زن ایرانی سلب و او را به موجودی خانه نشین و منزوی تبدیل نموده است، لذا زنان نتوانستند به جایگاه شایسته خود در تاریخ دست یابند.... دوستان عزیز در صورت تمایل برای خواندن مقاله ی « بررسی جایگاه زنان در عرصه بهداشت و درمان و نقش آنان درتوسعه طب اسلامی از قرن 7 تا 13 هجری » به سایت مدرسه ی فمنیست مراجعه کنید .

 

در باب آزادی:

در باب آزادی****

 

شما آنگاه آزادید

که حتی اشتیاق آزادی را نیز لگامی بدانید.

شما آنگاه به راستی آزادید

که شبها و روزهایتان فارغ از اندوه خواهش دل باشد.

و اگر اینان زندگی شما را احاطه کنند

آشکار و رها به مصاف شان بروید .

 

          *********

 

چه هست آن ،

مگر پاره های وجودتان ،

که برای آزادی ،

از خود جدا می سازید ؟

اگر دغدغه و غمی ست

که می خواهید از خود برانید ،

این دغدغه و غم ،

تحمیلی نیست ،

خود آن را برگزیده اید .

و اگر می ترسید

و از ترس خویش بیزارید ،

سریر آن ترس را

در دل خویش بجویید ،

نه در دست چیزی که از آن می ترسید .

  

           *********

 

چیزها همه ،

همچون روشنایی ها و سایه ها ،

در درون شما به هم آمیخته اند .

و هنگامی که سایه می میرد و می رود ،

نوری که درنگیده است ،

خود ، سایه ی نوری دیگر می شود .

بدین سان ،

آزادی شما ،

هنگامی که لگام بر می گیرد و بندها را می گشاید ،

خود ، لگام و بندی می شود

برای آزادی بزرگ تری .

 

 

پ. ن . : زیبای خفته ؛ جبران خلیل جبران ؛ مسیحا برزگر ؛ تهران ؛ ذهن آویز ، 1387 ؛ ص 70.

پ. ن . : بله؛ ما آزاد هستیم ، اما زنجیری نامحسوس به آن آزادی بسته شده است .

پ. ن. : این روزها تنها دل خوشی من شاید رفتن به مسافرت های یک روزه است . ( آبشار نیاسر و غارنوردی ؛ غار چال نخجیر – غار رئیس  و .... ) است . اما افسوس که آنچه بر صفحه ی کاغذ جور است ، در صحنه ی زندگی ناسور است .....

 

به یاد تمام زنان آزاداندیش ایران .....

درخت نارون در کوچه ی ما

دوباره چتر سبز خویش واکرد

بلند و سرافراز و سایه گستر

یکایک خانه ها را با صفا کرد .

                                « پروین دولت آبادی »

 

 

 دوستان گرامی برای گزارشی از مراسم بزرگذاشت پروین دولت آبادی در روز پنج شنبه مورخ 2/2/1389 در اصفهان به سایت مدرسه ی فمینیست مراجعه کنند.

باز هم تفکیک جنسیت :


صغرا خانم فداکار                                


سرپرست وزارت آموزش و پرورش می گوید: کتاب درسی دختران و پسران باید جدا بشود. البته اینکه چرا خداوند بزرگوار برای دختران و پسران و مردان و زنان یک کتاب فرستاده از اسرار است و اسرار الهی را نه سرپرست وزارت آموزش و پرورش می داند و نه دختران و پسران .

احتمالا در کتاب درسی دختران داستان دهقان فداکار اینگونه خواهد شد :

.... صغرا خانم فداکارخیلی ناراحت شد اول خواست پیراهنش را در بیاورد ببندد به چوبدستی و آتشش بزند . بعد یادش آمد لخت می شود و اگر چشم مسافران نامحرم به او بیفتد خدا او را با چوبدستی اش در آتش جهنم می اندازد . بعد خواست چادرش را استفاده کند یاد موهایش افتاد. سپس متوجه شد لازم نیست مثل مردها به هربهانه ای لخت بشود. او زن است و خدا به او عقل داده لذا نفت فانوسش را ریخت روی چوبدستی و چوبدستی اش را آتش زد و چون دویدن برای زن بد است سلانه سلانه به طرف قطار رفت اما دیر شده بود و قطار با سنگ ها برخورد کرد و همه ی مسافران شهید شدند. انالله و انا الیه راجعون .

 

 

پ. ن. : قابل توجه ؛ بیمارستان زنان و مردان هم که باید جدا شود . هی داد و بیداد !!!!

جمعه برای من بهار بود .....


         



در انتظارم!

انتظار معجزه ای، نشانه ای، از سوی بیگانه..

برهنگی احساسم را منزجر است و از خود گریزان...

تو بگو


بعد از مدتها روزمرگی ها واقعا جمعه و یکشنبه روز متفاوتی رقم خورد . افسانه جان پستی را که برای روز جمعه نوشتی را خواندم . مثل همیشه فوق العاده بود . یکشنبه ها همیشه برای من فوق العاده بود . اما چند ماهی بود که زندگی روتینی داشتم . آره آمنه جان این روزها وقتی نوشته هایت را می خوانم این روح خسته و نا آرامم را آرام می کند . قفس ، سلول ، انفرادی ، سلول انفرادی ...... این بود روزهای زندگی این چند ماهه ی اخیر من !!!

وقتی به کلاس مولانا می رفتم و دکتر نوریان مثنوی می خوند . آدم ته دلش قرص می شد که خدا عاشق بنده هاست . جمله هایی پراکنده در ذهنم مرور می شد . اما حوصله ی رفتن به کلاس های مولانا هم دیگر نداشتم ..... اون آرامش چهره ی دکتر نوریان ........ (قابل توجه ی ماهورعزیز )

این روزها دستم به نوشتن ( نوشته های تاریخی و ... ) نمی رود و دوست دارم وقتی به آرامش عجیبی دست یافتم بنویسم. آرامشی که می دانم بسیار گران به دست می آید . ولی شاید بالاخره به دست آید . احساس می کنم این تارنما هزار توی ناتمامی از پرسش های ناتمام بود که به آنها پاسخ هایی ناتمام ضمیمه شده بود .

 

 

 

پ. ن . : راستی به یاد آورید : «چقدر روح،محتاج فرصت هایی است که در آن « هیچکس » نباشد. »

پ. ن : همه ی روزها قشنگه ولی این آدم ها هستند که روزها و ماهها و سال ها و ... را خراب می کنند. (مثل امروز که خانم ؟؟؟؟؟ می خواست، ملت را امر به معروف کند.) هی روزگار غریبی است !!!!!

 

زنان عهد قاجار و انقلاب مشروطیت ایران :



زنان در شمال ایران و زنهای عرب در جنوب از آزادی بیشتری برخوردار بودند و به پوشاندن روی و موی چندان اهمیت نمی دادند. در بعضی از شهر ها زنها روی خود را با روبنده و پیچه می پوشاندند. زن و مرد در خیابانها از یکدیگر جدا می شدند، زنان از یک سو و مردان از سوی دیگر می گذشتند ....

دوستان در صورت تمایل برای خواندن مقاله ی زنان عهد قاجاروانقلاب مشروطیت ایران به سایت مدرسه ی فمنیست مراجعه کنید .

مختصری ازکتاب «صدسال کشاکش با تجدد» :


این روزها برای من کتاب و موسیقی تنها فریاد پس از باران پرندگان است .



 

کتاب « صد سال کشاکش با تجدد » اثری است در 456 صفحه و مشتمل بر یک پیشگفتار و در 13 فصل، به تاریخ معاصر ایران تا امروز می نگرد . با یک واژه نامه 7 صفحه ای شامل کلیه کلمات بکار گرفته شده از زبان های دیگر همراه با معادل فارسی آنها و این کتاب به مناسبت صدمین سال انقلاب مشروطه منتشر شده است .

داریوش همایون در پیشگفتار هدف خود را از نوشتن این کتاب پاسخ دادن به این سوال که چرا کشور ایران فرصت های خودرا برای پیشرفت از دست داده بود ؟!  بیان کرده است .

داریوش همایون به تاریخ اهمیت زیادی می دهد معتقد است ؛ سیاست از تاریخ و فلسفه جدا نیست و سیاستمدران ایران باید برای ساختن آینده نگاه تاریخی داشته باشند وآن قسمت که مربوط به خرافه پرستی و  ... است را دور بیاندازند و از قسمت های ارزشمند آن درس بگیرند .

به نظر داریوش همایون

ادامه مطلب ...

هنوز نوروز هست .......


سلام بر نوروز


سلام برروز،سلام بر نو و هر آنچه که نو شود

و هر که نو شده است

می دانی امروز فرصت خوبی ست که به نوشدن خودمان فکر کنیم

سعی می کنم همه ی امروزم را به همین فکر کنم تا شاید بتوانم

از دستش ندهم و شاید به دستش آورم

روزم را، نورزوم ، خودم و خودمان را

 

.........................................

 

امروز بر ماهی سرخ توی  تنگ بلور سلام می کنم ،

زل می زنم تا بدانم از آب چه می خواهد

و در حباب هایی که هر لحظه پرواز می کنند کدام کلام را جای می دهد؟

راستی چرا این ماهی سرخ را سال هاست که اسیر تنگ آب نوروز کرده ایم .....

هر چه نگاه می کنم

رمز بلند این راز را یافت نمی کنم

و شاید تنگ، همان حدیت دل ما باشد

که هرچه را دوست می داریم به آب اسیرش می کنیم

تا هر دم حبابی بسازد و تپشی .

راستی ، بخواه که عمر ماهی دلت بلند باشد !*****

 

 


پ. ن : هنوز نوروز هست

           وهنوز فرصت تبریک گفتن هست

      وهنوز فرصت مبارک شدن هست



پ. ن : این عید باستانی را به تمام دوستان عزیزم  تبریک عرض می کنم. ...

   امیدوارم سال خوبی داشته باشید. سالی که نو شده و دردهایی که کهنه می شود و امید که در این سال شاد باشید و آرام.تنها همین ......

 



***** عیدنامه ؛ رضا دبیری نژاد ؛ تهران ؛ مهرتاب ؛ 1387.


نامه ای به دوستی که به ناکجا آباد رفت ......

 

هنوز نامه ها هستند

هنوز بهانه هست

و من هنوز دوست دارم که خاطراتم را با تو مرور کنم .

 

 

هیچ چیز جلودارت نبود ، نه لحظه های خوش ، نه آرامش ، نه دریای مواج

تو مشغول مردنت بودی

نه درختانی که به زیرشان قدم می زدی ، نه درختانی که سایه سارت بودند

نه پزشکی که بیمت می داد ؛ نه پزشک جوان سپید مویی که یک بار جانت را نجات داد

تو مشغول مردنت بودی

هیچ چیز جلودارت نبود . نه پسرت . نه دخترت که غذایت می داد و از تو باز، بچه ای ساخته بود .

نه پسرت که خیال می کرد تا

ادامه مطلب ...

به پاس 8 مارس، روز بین المللی زنان:

                                                            

این مطلب را به مناسبت روز جهانی زن در سایت مدرسه  ی فمنیست قرار داده بودم . دریغم می آید که در این پست ننویسم .........

 



 

             



تقدیم به زنان سرزمین ام ...                                                                                            

                                                     

سلون قانون گذار باستانی یونان می گوید :

زن است که مردان بزرگ می پرورد. مرد هر قدر هم در سایه ی ورزش ،دانش و بینش بزرگ و بانفوذ گردد،سهم زن در مادری و پرورش اینگونه مردان بزرگ از سهم هر سه عامل فوق بالاتر است ، زیرا پایه ی هستی و رشد و بقاء مرد در سایه پرستاری و مهربانی زن است .

 

این مطلب را به تمام زنان و مردانی تقدیم می کنم که در همه روابط انسانی و اجتماعی خود جز حق نمی خواهند و جز راه حق راهی نمی پویند .


                        

                                عکس بر گرفته از ؛ سایت مدرسه ی فمنیست


روز هشتم مارس بنا به پیشنهاد کلارا زتکین؛ روز بین المللی زنان نامیده شد. همیشه در تاریخ مبارزات، روزهای به یاد ماندنی وجود دارند، روزهایی که بعنوان نشانه و مظهرهر مبارزه ثبت می شود. تاریخچه هشتم مارس به سالهای میانی قرن نوزدهم بر می گردد. در هشتم مارس 1857، زنان کارگر پارچه باف در آمریکا به مبارزه برخاستند. شرایط کار و زیست کارگران زن وحشتناک بود: ساعات کار طولانی و کشنده، استثمار شدید، دستمزد اندک و محرومیت از هر گونه امکانات رفاهی. به علاوه آنها بار نگهداری و بزرگ کردن فرزندان و کار بردگی خانگی در خدمت شوهران و مردان خانواده را هم بدوش می کشیدند. پس به خیابانها ریختند و خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و 

ادامه مطلب ...