تا اونجا که یادم میاد ، آخر قصه های مادربزرگ، دیوه تنوره می کشید و پهلونه با دختر شاه پریون می رفت ددر! اما تو کتاب تاریخ دبستان ما، حتی یه پهلون نبود که به دیوه بگه خرت به چند ؟ تن پاره پاره ی این وطن ننه مرده ،همه جور تیغی را به خودش دید .از ساطور اسکندر گرفته تا قداره ی چنگیز از نیزه ی تیمور چلاق گرفته تا هلال شمشیر بیابون گرد .تاریخی که جهان گشاش یه دیوونه ی نادر نام باشه و سردارش یه آقا محمد خان ، به کفر ابلیسم نمی ارزه . اما فکرشو بکن اگه مادربزرگ کتاب تاریخو نوشته بود حالا رو فرش طلا کوب بهارستان نشسته بودیم و با چه کیفی اونو می خوندیم. فکر شو بکن ....
( یغما گلرویی )
این روزها بعضی ها تاریخو اون جوری که دلشون می خواد می خونن.مثل آقای فرهنگ.یادت هست که ؟؟؟؟!!!!!!!!!
دوست عزیزم درود بر تو ...
چشم ها را باید شست و جور دیگر باید تاریخ خواندو نگاه به تاریخ باید خاکستری باشد .