کودکی که ناخواسته زاده شد .......

     

در محاصره ی چهار دیوارم ! دلم برای آغوش کسی تنگ است ، دلم هوای عطر کودکی دارد .....

به مادرم می اندیشم وحادث می شود !!!! موهای سپید مادر به من آموختند ، که شب تیره هم عاقبت روشن خواهد شد و من تا خود صبح بیدار می مانم و به روزهایی که در پیش دارم می اندیشم .......  

 

اما فهمیدم که :  

 

 

دنیای ما قصه نبود

 پیغوم سربسته نبود   

 

دنیای ما بزرگه

 پر از شغال و گرگه   

 

دنیای ما – هی ، هی ، هی !   

 

دنیای ما همینه  

بخواهی نخواهی اینه !  

 

 امروز را به یاد می آوری ؟؟؟؟؟ 

28 آبان ماه ، خیلی آشناست . اما باور کن ، هر سال که می گذرد حافظه ام کمرنگ می شود و زیاد به گذشته سرک نمی کشم ، نمی دانم چرا ؟؟؟؟؟ 

اما نمی توانم از خاطراتم که بیست و اندی سال می گذرد ، بنویسم !!!!! از اینکه نوک انگشتهایم برای همه ی قصه هایی که ننوشته ام گزگز می کند ..... 

اما در۲۸ آبان  چنین روزی .....

 ۲۸ آبان ۱۳۴۵ شورای عالی جمعیت های زنان با تشکیل اولین مجمع عمومی و برگزاری انتخاباتی با حضور پنج هزار نفر از سراسر کشور ، به سازمان بزرگ تری به نام سازمان زنان ایران تبدیل شد .

طی سال های پس از دستیابی زنان به حقوق سیاسی ، شورای عالی

ادامه مطلب ...

زنان ، از یاد رفته اند .....

  

زن ، عمری زلال در بوسه یی طویل که باروری دریا را صد ساله می کند ....... 

  

یافتن رد پای زنان در کشوری که تاریخ نگاری از دید و نگاهی کاملا مردانه صورت گرفته است، کاریست بس دشوار. فرهنگ ما همچنان و کماکان فرهنگ شفاهی است و آنچه مکتوب است ، بندرت از دخالت علایق شخصی، فکری و گروهی این یا آن گروه بر حذر مانده است. پیشداوری ، تعصب و اصراربر اثبات درستی درک ایدئولوژیک و طرح سیاسی خود از طریق تحریف تاریخ ، نگفتن همه ی واقعیتها، حذف کردن این یا آن بخش ، محکوم کردن یا پذیرفتن تام، حکم صادر کردن در مورد وقایع تاریخی ، بدون در نظر گرفتن اوضاع سیاسی و اجتماعی خاص هر دوره و مسلما نتیجه گیریهایی که بجای روشن کردن ابهامات بر آنها افزوده است، باعث شده که در بسیاری از زمینه ها با کلاف سردرگمی روبرو شویم که باز کردن آن کاریست گاه ناممکن.

بگذریم این مطلب را با شعر “زن در ایران“ که پروین اعتصامی آن را سروده است، بپایان می برم و دفتر ناتمام  شجاعتها و مبارزات زن ایرانی را لا اقل در این مطلب با پروین اعتصامی به پایان برسانیم .

   زن در ایران پیش از این گویی که ایرانی نبود

                                             پیشه اش جز تیره روزی و پریشانی نبود

 

ادامه مطلب ...

فقدان بزرگ .....


هرگز نخواب کوروش، ای مهر آریایی

 بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد....  

 

 

                         

 

                        

شاهکارهای این دولت و فجایع بزرگ را چه کسی باید جواب بدهد ؟؟؟؟؟؟

حضرات و معجزه ی هزاره سوم ( و شاید چهارم و پنجم و ...) باید بدانند  آثارباستانی و پیشینه ی ما قدمتی 2500 ساله دارد،انگاراصلا برای این حضرات ، حفظ این آثار مهم نیست ؟!

پاسارگاد به زیر آب رفت ؟!؟!

 

 

 

سد سیوند در استان فارس در آستانه آبگیری است که با این کار برای همیشه آرامگاه کورش کبیر نابود میشود ..... ( من یقرا الفاتحه مع .......) نام کورش که در تاریخ جهان بر صحیفه ی بشر دوستی و حفظ حقوق انسان ها با خط زرین ثبت شده و مفاد سنگ نبشته ی کورش پس از فتح بابل که به عنوان نخستین اعلامیه ی حقوق بشر شناخته شده است بر لوح زرین زینت بخش تالار سازمان ملل متحد شد.

 

آرامگاه کورش  هخامنشی  :

این آرامگاه در شهر باستانی پاسارگاد به شکل اتاقی چهارگوش بر سکویی 6 طبقه قرار دارد . تمامی بنا از سنگی مشابه مرمر ساخته شده است و ارتفاع آن به 11 متر می رسد . این مکان اکنون از سوی مردم " قبر مادر سلیمان " خوانده می شود . در حال حاضر در آرامگاه کورش دو مزار خالی وجود دارد که یکی را خوابگاه ابدی او و دیگری را متعلق به همسرش " کاساندان " می دانند . این دو مقبره با دهلیزی با طول 1 متر و عرض 35 سانتی متر با هم مرتبط هستند . طی دستبردهای پیایی نه تنها جواهرات و اشیای ارزشمند این مکان غارت شده ، بلکه حتی نشانی از اجساد نیز بر جا مانده است .متاسفانه آثار باستانی و پیشینه ی ما که قدمتی 2500 ساله دارند انگار حفظ این آثار برای هیچ کس مهم نبوده است !!!!!!  

 

  

پ. ن : زندگی ما بدتر از مرگ است ....    

پ.ن : ناگفته ها بسیارند اما چه بگویم !!!!!!.......  

پ. ن.: این روزها به اندیشه ی ما توهین می شود ....   

 

پ. ن : خوش به حال شفیعی کدکنی که رفت و شعری از او :    

 

" تو در نماز عشق چه خواندی که سالهاست بالای دار رفتی و این شحنه های پیر هنوز از مرده ات پرهیز می کنند.........

  

نام تو را به رمز ، رندان سینه چاک نشابور ، در لحظه های مستی و راستی آهسته زیر لب تکرار می کنند.......

 

خاکستر تو را باد سحر گهان به هر جا که برد ، مردی ز خاک رویید......"

 

 

 

 

              

                            

سخنانی از دکتر علی شریعتی :

سخنانی از دکتر علی شریعتی :  

 

من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از

روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند.

 ---------------------------------------------------- 

اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند، اگر

مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند.... فقط از فهمیدن تو می ترسند... 

-------------------------------------------------

به سه چیز تکیه نکن   ،   غرور، دروغ و عشق.   آدم با غرور می تازد،با

دروغ می بازد و با عشق می میرد .    

-------------------------------------------------

عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگی کنی . 

--------------------------------------------------

آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش ...

 --------------------------------------------------

هر لحظه حرفی در ما زاده می‏شود

هر لحظه دردی سر بر می‏دارد

و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش می‏کند

این ها بر سینه می‏ریزند و راه فراری نمی‏یابند

مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایش‏اش چه اندازه است؟؟؟؟؟؟؟

--------------------------------------------------

هر کس آنچنان می میرد که زندگی می کند ......

---------------------------------------------

اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست او جانشین همه نداشتن هاست .

--------------------------------------------- 

دکتر شریعتی : «کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست

که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه

کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه

در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از

خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن

داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم!!!!!!!!!!!! 

 

--------------------------------------------- 

---------------------------------------------