.......................................
.......................................
.......................................
.......................................
برای خواندن مقالهی زنددخت و مجله دختران ایران به سایت کتابخانهی مجلس شورای اسلامی مراجعه کنید.
.......................................
.......................................
.......................................
.......................................
امروز را از یاد نمیبرم. روز 10 دی ماه، در چنین روزی بود که صدیقه دولت آبادی، این بانوی فرهیخته به این جهان پای می گذارد و در خلوت و سکوت تنهایی خود و بی آن که بخواهد شناخته شود، تلاشی جانانه را برای احقاق حقوق هم جنسان اش آغاز می کند. ولی زمانه، نام و یاد او و زنانی همچون او را در نهایت، در حافظهی خود ثبت کرده است. اینست حرف من در آغازی دگر بر سرنوشتی از گذشته...
دوستان عزیزم برای خواندن این نوشتار«امروز را از یاد نمی برم: آن زن متولد شد ....» به سایت فیس بوک مدرسهی فمینیست مراجعه کنید .
.
.
.
اما به راستی :
آیا به راستی زندگی زن ایرانی ماهیتاً تغییر یافته است ؟
امروز چهاردهم مرداماه است. اینست حرف من در این خصوص و محض خالی نبودن این پست در تارنما، مقالهای تحت عنوان : «انجمنهای زنان در دورهی مشروطه» میگذارم. دوستان عزیزم برای خواندن مقاله به سایت فیس بوک مدرسهی فمینیست مراجعه کنید .
.
.
.
اما به راستی :
آیا مشروطه به اهداف در نظر گرفتهی خودش رسید؟
فهم مشروطه خواهان از انقلاب مشروطه چه بود؟
آیا جامعهی ایران آمادگی و آگاهی برای انقلاب مشروطه داشت؟
پ. ن : تصمیم میگیرم برای اینکه از شر فکر کردن خلاص شم فکرمو رها کنم تا برای خودش ول بگرده.......
پ.ن. : آری به راستی انقلاب چیزی جزء خفقان نبود! نوشتن تنها سلاح بود.
سلام بانوی عزیز
امروز را از یاد نمیبرم!!! روز ششم مردادماه در چنین روزی بود که در روزنامهها در سوگ تو شعرها سرودند :
پیشوای بانوان از دست رفت / بانویی با عز و شأن از دست رفت
نهضت نسوان ما افسانه شد / قهرمان داستان از دست رفت
شمع جمع بانوان خاموش شد / اختر این آسمان از دست رفت
آری تو وصیت کردی که در سوگ تو سوگواری نکنند و سیاه نپوشند. بانو می دانی چرا در ابتدا بانو خطابت کردم؟
برای اینکه در ماهنامهی «زبان زنان» همیشه به این نکته اشاره میکردی که «خانم » و «بیگم» کلمهای فارسی نیست و این لقب از زمان حکومت مغولها به کار رفته است و فارسی این لقب «بانو»* است .
دوستان عزیز و علاقمندان برای خواندن مقالهی «زبان زنان»،نشریهای متفاوت در عرصهی روزنامه نگاری زنان به سایت فیس بوک مدرسهی فمینیست مراجعه کنید .
پ.ن . : * البته برای مخاطب خاصی بود هرچند مخاطب خاص هرگز این تارنما را نمیخواند. ولی ماهور جون،تو میدانی !!!
هیچ میدانی؟ چرا چون موج در گریز از خویشتن پیوسته میکاهم. آن چه میخواهم نمیبینم ، آنچه میبینم نمیخواهم ....
پ.ن . بدون شرح: پسرک آخرقصهها را عوض میکند.جاهایی را که دوست ندارد عوض میکند. شخصیتهایی را که دوست ندارد حذف میکند و شخصیتهایی را که دوست دارد اضافه میکند. من هم برایش قصهها را همانطور که دوست دارد میگویم . قصههای ما همان طور که او دوست دارد، تمام میشود.
تاکید مداوم بر حیثیت و کرامت انسانی ، همواره باید ناظر و حاضر بر زندگی افراد باشد و تحقیر یک جنس، «تکریم » جنس دیگر را به همراه نیاورد .
« فدریکو مایور، وزیر کل یونسکو »
دوستان عزیز برای دیدن مقالهی «نمونه ای از اولین تلاش های زنان ایرانی برای اخذ مجوز طبابت» به سایت مدرسهی فمنیست مراجعه کنید .
شما زنان ترکیب پیچیده و بیکران رنج و شادی ، تنها و رها شده به خود، ولی به وجود آورنده ی کل بشریت. رنجدیده ، ناکام و خوار و در عین حال منبع بی پایان شادمانی و لذت برای همه ما و منبع عاطفی ماورای قیاس و الهام بخش حرکت های شجاعانه هستید. ضعیف خوانده شدید ، اما سرشار از قدرت ناگفته ای هستید که الهام بخش ما برای کسب افتخار بوده است و بنا بر همین حقایق است که باید محقانه مدعی تساوی حقوق خود در جشن پُر شکوه پیروزی انقلاب باشید. دوستان عزیز برای خواندن مقاله به سایت مدرسه ی فمینیست مراجعه کنید و با سپاس از دوستان و هم یاران همیشگی ام ......
در کشاکش پر هیاهوی زندگی انسان ، گاه جان های شیفته ای ظهور می کنند که در خلوت و سکوت تنهایی خود و بی آن که بخواهند شناخته شوند ، زندگی و کار کرده اند و در گمنامی به جهان دیگر رفته اند. ولی زمانه ، نام و یاد آنان را ، درنهایت ، در حافظه ی خود ثبت خواهد کرد . صدیقه ی دولت آبادی جزو زنانی بود که برای دستیابی به حقوق زنان در جامعه ی استبدادی ، مرد سالار و پدر سالارِ ایران به صحنه ی مبارزه آمد . وی به راهی رفته که بازگشت ندارد . حقیقت آن است که در سوگِ فقدان آن بانوی فرهیخته زبان و قلم از کار می مانند و لذا بر خود لازم می دانم که شرح احوال آن بانوی بزرگوار را که از زنان فرهیخته ی ایران زمین است را به عنوان هم چون برگ سبزِ درویشانه به روان بلند و پاک آن بانوی گرامی تقدیم دارم.دوستان گرامی برای خواندن این مقاله به مناسبت ساگرد فوت بانو صدیقه ی دولت آبادی به سایت مدرسه ی فمینیست مراجعه کنید و برای گفتگوی با سیروس دولت آبادی درباره خاطرات اش از صدیقه دولت آبادی به سایت مدرسه فمینیست
مراجعه کنید .
پ. ن . : چه خوب است که بعد از مدت ها باز هم دارم می نویسم . آری وقتی آدم حرف هایش را بازگو کند ، سبک می شود ، آدم سبک می شود ، شناور می شود درست مثل همان حباب که بود رها می شود .
گرچه زنان از بدو تاریخ تا کنون همواره وظیفه حفظ و حراست خانواده خود را در برابر انواع مشکلات از جمله بیماریها داشته اند و گرچه اولین پزشکان زنان بودند ولی از انجا که زن همیشه محکوم به ماندن در خانه بوده است و جوامع شرقی مرد سالار، اندیشه ی هر مانوری را از زن ایرانی سلب و او را به موجودی خانه نشین و منزوی تبدیل نموده است، لذا زنان نتوانستند به جایگاه شایسته خود در تاریخ دست یابند.... دوستان عزیز در صورت تمایل برای خواندن مقاله ی « بررسی جایگاه زنان در عرصه بهداشت و درمان و نقش آنان درتوسعه طب اسلامی از قرن 7 تا 13 هجری » به سایت مدرسه ی فمنیست مراجعه کنید .
درخت نارون در کوچه ی ما
دوباره چتر سبز خویش واکرد
بلند و سرافراز و سایه گستر
یکایک خانه ها را با صفا کرد .
« پروین دولت آبادی »
دوستان گرامی برای گزارشی از مراسم بزرگذاشت پروین دولت آبادی در روز پنج شنبه مورخ 2/2/1389 در اصفهان به سایت مدرسه ی فمینیست مراجعه کنند.
زنان در شمال ایران و زنهای عرب در جنوب از آزادی بیشتری برخوردار بودند و به پوشاندن روی و موی چندان اهمیت نمی دادند. در بعضی از شهر ها زنها روی خود را با روبنده و پیچه می پوشاندند. زن و مرد در خیابانها از یکدیگر جدا می شدند، زنان از یک سو و مردان از سوی دیگر می گذشتند ....
دوستان در صورت تمایل برای خواندن مقاله ی زنان عهد قاجاروانقلاب مشروطیت ایران به سایت مدرسه ی فمنیست مراجعه کنید .