میشل فوکو :

"                  

   

 

 

 " ..  نپرسید که من که هستم و نخواهید که همان که هستم، بمانم ... "  

  

      زندگی و اندیشه ی فوکو در یک نگاه  :   

 

میشل فوکو ، فیلسوف ، تاریخ دان و متفکر معاصر فرانسوی است . او در 15 اکتبر 1926 در پواتیه فرانسه و در خانواده ی بورژوا بدنیا آمد، فوکو موهای قهوه ای ، بینی بزرگ و چشم های آبی داشت . فوکو از اسم پل میشل خوشش نمی آمد ، چون بچه های شرور اسم اش را پولیشینل ( دلقک ) صدا می کردند ! او اسم اش را میشل تغییر داد و شاید این بیانگر عشق او به مادرش بود که هنگام تولد اصرار داشت که چنین اسمی براو بگذارند . تحصیلات مقدماتی خود را در مدارس محلی به پایان برد، در سال 1945 به پاریس رفت و در کلاس‌های آمادگی برای شرکت در آزمون ورودی " اکول نورمال سوپریور" شرکت کرد، و این آغاز آشنایی فوکو با استادش ژان هیپولیت بود که بعدها تاثیربه سزایی براندیشه او گذاشت . ژان هیپولیت ، فیلسوف هگل شناس فرانسوی ، چند جلسه ای به او درس داد . فوکو عاشق مطالعه ی تاریخ بود ، اما هیپولیت به او نشان داد که : فلسفه می تواند تاریخ را تبیین کند . از سوى دیگر فوکو با کانگیلهم از نزدیک

 

ادامه مطلب ...

فعالیت فرهنگی صدیقه دولت آبادی :

 این پست هم به یکی دیگر از فعالیت فرهنگی خانم صدیقه دولت آبادی که عبارت از : تاسیس  روزنامه و مجله ی زبان زنان است می پردازم .

 

   مقدمه : 

بی شک زن در طول تاریخ چند هزار ساله ی این سرزمین وظایف مهمی را بر عهده داشته است . از آن جمله می توان به تربیت و پرورش نسل هایی اشاره کرد ، که سازندگی یک سرزمین را بر عهده داشته و دارند .

موضوع زن موضوعی نیست که بتوان در منابع دست اول آن را جست و جو کرد ، منابع در این زمینه به مراتب محدودتر از زمانی است که بخواهیم درباره ی مردان سخن بگوییم ، زیرا تاریخ نوشته ی مردان است و این چنین به نظر می رسد که زنان حضور نداشته اند . ولی از یاد برده ایم ، زنان بزرگی چون : صدیقه دولت آبادیافضل وزیری  –  قره العین و ... چه بسیار زنانی که به خاطر فعالیت های اجتماعی – فرهنگی و سیاسی خود در طول تاریخ رنج ها و مشقت های فراوانی را کشیده اند ، که از جمله می توان به محترم اسکندری که به جرم انتشار مجله ی ((نسوان وطن خواه )) در خیابان دشنام شنید و سنگسار شد و هم چنین شهناز آزاد ( رشدیه ) سردبیر (( نامه ی بانوان )) که زندان و تبعید شد و فخر آفاق پارسا که به جرم چاپ مقاله ای به حمایت از زن در مجله ی (( جهان زنان )) به قم تبعید شد ، اشاره کرد .

با این حال زنان دست از فعالیت های سیاسی و فرهنگی خود برنداشتند و در زمینه های مختلف : عرفان ، نجوم ، خوشنویسی ، نقاشی ، موسیقی و ادبیات و ... سر آمد شدند . با انقلاب مشروطه ی ایران ، زن ایرانی تا حدودی از زیر سایه ی خرافات و جهل و نادانی و اسارت بیرون آمد ، زن ایرانی ارزش های انسانی و اجتماعی خود را تا حدودی یافت و تا حدی هویت خویش را با نوشته هایش ، روشن و مشخص کرد .

ادامه مطلب ...

فعالیت فرهنگی صدیقه دولت آبادی :

 

این پست را به یک بخش از فعالیت های خانم صدیقه دولت آبادی که عبارت از : تاسیس مدارس دخترانه است می پردازم .  

چکیده :  

انقلاب مشروطه که یکی از بزرگترین انقلاب‌های عصر خویش بود، تأثیرات شگرفی از خود به جا گذاشت. زنان هم از این تأثیرات و تحولات اجتماعی بدور نماندند. از جمله این زنان پیشرو می توانیم به خانم صدیقه دولت آبادی اشاره کنیم . صدیقه دولت آبادی ، فرزند حاج میرزا هادی دولت آبادی و زنی از خاندان روحانی که با عزمی راسخ آداب و رسوم خانوادگی را در هم شکست و برای آزادی زنان قیام کرد . وی از پیشگامان جنبش زنان در زمینه ی آموزش ، دادن آگاهی به زنان ، انتشار روزنامه و مبارزه در راه تساوی حقوق زنان کارهای ارزشمندی را انجام داده است و در این راه تهمت های زیادی را تحمل کرده است . در شانزده سالگی به ازدواج مرد مسنی در آمد و بعدها معلوم شد ، که پدرش حاج میرزا هادی دولت آبادی ، ضمن عقد زناشوئی اختیار طلاق را از داماد گرفته و به دخترش داده است . تا در صورت عدم سازش از آن استفاده کند . صدیقه دولت آبادی نیمه شب ششم مرداد 1340 در اثر سرطان در گذشت و در قبرستان کوچکی در قلهک به خاک سپرده شد .

آنچه در این تحقیق قصد انجام آن را داشته ام ، بررسی فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی صدیقه دولت آبادی است . نتیجه ی کار ، روشن کردن قسمت هایی از تاریخ مشروطه و فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی صدیقه دولت آبادی پس از این واقعه است .

واژگان کلیدی :

     صدیقه دولت آبادی – زبان زنان – کانون بانوان    ادامه مطلب ...

مصاحبه :

 

این پست را به مصاحبه ای  که با جناب آقای سیروس دولت آبادی انجام دادم ؛ اختصاص می دهم.  اما وظیفه ی خود می دانم که از چند نفر که در زمینه ی نوشتن مقاله ای در مورد فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی وسیاسی صدیقه دولت آبادی در دوره ی مشروطه با اینجانب همکاری داشتند. کمال تشکر و قدردانی را انجام بدهم . 

 با سپاس از یاری بی دریغ سرکارخانم دکترشیوا دولت آبادی و آقای سیروس دولت آبادی که صادقانه وقت با ارزش خود را جهت مصاحبه در اختیار اینجانب قرار دادند ؛ هم چنین پریوش دولت آبادی به پاس همراهی شان .

ادامه مطلب ...

امیرکبیر:

             

 امیرکبیر :

 

میرزا تقی خان فراهانی  در حدود سال 1220 ه. ق . در هزاوه ، در اطراف اراک ، به دنیا آمد .

پدر وی کربلایی قربان نام داشت و آشپز قائم مقام فراهانی بود. وی در خانه قائم مقام تربیت شد و در جوانی توانست

 

ادامه مطلب ...

مختصری از زندگی آدولف هیتلر :

            

 

مادر هیتلر، کلارا هیتلر ( زاده ی پولزل ) بود. او شش بچه به دنیا آورد. تنها آدولف ، که دومین فرزندش بود، و خواهر کوچکش پاولا در کودکی زنده ماندند. صد و چهارده سال پیش (بیستم آوریل ۱۸۸۹ ) ، دریک غروب بهارى در منطقه سرسبز باواریا ( مرز میان آلمان و اتریش) ، آلویس و کلارا صاحب  فرزندى شدند که نامش را  آدولف  گذاشتند. 

                                            

 

 آلویس هیتلر کارمند اداره گمرک بود و به همین جهت دوست داشت که پسرش نیز راه او را ادامه دهد وکارمند شود. از این رو با آنکه درآن زمان در وضعیت مالى بدى قرار داشت پسرش را براى تحصیل به مدرسه فرستاد اما آدولف نمى خواست کارمند شود. او کارمند شدن را همانند اسارت مى دانست و از اینکه بله قربان گوى کس دیگرى باشد متنفر بود. به همین جهت با آنکه پدرش سخت مخالف بود به هنر نقاشى روى آورد. دیرى نپایید که نخست پدر و سپس مادرش را از دست داد و او مجبور شد که براى ادامه زندگى به تنهایى به وین، پایتخت بزرگ و ثروتمند آن زمان اروپا ، گام بگذارد. او در آنجا روزگار سختى را پشت سرگذاشت. آدولف یک پسر باهوش بود اما دوبار در آزمون پذیرش دبیرستان لینز مردود شد، او شیفته سخنرانی های پرفسور لئوپولدپُچ شده بود، کسی که در عقیده مرد جوان تاثیر زیادی داشت. هیتلر علاقه زیادی به مادرش داشت ولی می توان گفت که از پدرش متنفر بود، کسی که اهل انضباط بود. در کتابش نبرد من، که تا اندازه ای تبلیغاتی نوشته شده بود، آدولف لحنی مودبانه درباره پدرش دارد، به هر حال او اظهار می کرد تصمیم جدی که برای نقاش شدن داشت باعث اختلاف نظرات بسیاری در بین آنها شده بود. کتاب نبرد من بعدها بعنوان کتاب مقدس نازیها ( اعضاء حزب ناسیونال سوسیالیسم ) درآمد که

ادامه مطلب ...

خواجه نصیرالدین طوسی :

 

       

 

خواجه نصیرالدین طوسی دانشمند بزرگ ایرانی و وزیر هلاکوخان مغول بود. وی در خانواده ای دانشمند از مردم جهرود نزدیک قم به دنیا آمد. شهرت او به طوسی را از این جهت دانسته‌اند که در طوس به تحصیل پرداخت و به مقامات بزرگ علمی رسید. زمانی که سپاهیان مغول شهرهای بزرگ و آباد ایران را ویران می کردند و مردم را از دم تیغ می گذراندند، خواجه نصیر در دربار ناصرالدین عبدالرحیم، حکمران قهستان و از سران اسماعیلیه، در اسارت می زیست. چندی بعد ناصرالدین او را به قلعه الموت برد و تا اینکه خورشاه، محتشم قلعه، تسلیم هلاکو خان شد وی همچنان اسیر اسماعیلیه بود.خواجه نصیر در ستاره‌شناسی شهرت بسیار داشت و از همین رو هنگامی که هلاکو خان قلعه الموت را تصرف کرد او را بسیار گرامی داشت. از آن پس، تا پایان زندگی خواجه نصیرالدین طوسی به احترام تمام در دربار هلاکو و جانشینانش به کار سیاست و تالیف کتب و اداره رصد خانه بزرگ مراغه که ریاست آن را داشت، پرداخت. نوشته‌اند که نفوذ کلام و شخصیت والای خواجه نصیر چنان در هلاکوخان موثر افتاده بود که بدون مشورت با او به کاری دست نمی‌زد. شمار بسیار از کتاب های مهم علمی کتابخانه الموت و دیگر قلعه های اسماعیلیه به دست خواجه نصیر از سوختن در امان ماند و بسیاری از دانشمندان شهرهایی که هلاکو تصرف می کرد به وساطت وی از مرگ رهایی یافتند. خواجه نصیر در مراغه دانشگاهی بزرگ و رصد خانه معتبری ایجاد کرد که تعداد کتاب های کتابخانه آنرا تا چهارصد هزار برآورد کرده‌اند.خواجه نصیر طوسی پیرو مذهب شیعه جعفری بود. بسیاری از مورخان فتح بغداد و برانداختن خلافت عباسی را به تحریک او و ابن‌علقمی، وزیر شیعی مذهب آخرین خلیفه عباسی، دانسته‌اند. با این همه، خواجه نصیر تعصب مذهبی نداشت و نسبت به دانایان از هر طبقه و کیشی احترام می ورزید. در تاسیس دانشگاه و رصد خانه مراغه وی از دانشمندان زمان خود بی توجه به مذهب آنان دعوت به همکاری کرد. وی وزیری با تدبیر بود و همزمان با خاندان جوینی می زیست. او آثار مهم علمی و فلسفی در نجوم، پزشکی، جغرافیا، معدن‌شناسی، تاریخ، تفسیر، زبان‌شناسی، موسیقی، شعر، حکمت، منطق و فقه به زبان های فارسی و عربی به جای مانده است، از آن جمله اخلاق ناصری و زیج ایلخانی. در کتاب اخیر، خواجه نصیر طوسی خلاصه همه فعالیت های علمی، ساختمانی، مالی و آموزشی خود و یارانش را در رصدخانه مراغه گرد آورده است. مخارج این بنیاد عظیم علمی از محل اوقاف سرزمین های زیر سلطه ایلخانان تامین می شد که خود نشان نفوذ  فوق العاده خواجه در هلاکو خان مغول است ,خواجه نصیرالدین طوسی اخلاق ناصری را نخست در قهستان به نام ناصرالدین عبدالرحیم اسماعیلی نوشت و از همین رو ناصری خوانده شده است. پس از پیوستن به هلاکو خان مغول، وی مقدمه ای دیگر بر کتاب افزود و در آن کتاب را به نام ایلخان مغول کرد و او را بسیار ستود. از همین رو، برخی محققان خواجه نصیر را مردی فرصت طلب خوانده و در باور او به اصول اخلاقی، که در کتاب خود به تفصیل به آنها پرداخته است، تردید روا داشته‌اند.


 

آنتوان چخوف :

 

 

     آنتوان چخوف نویسنده ی روسی است که بیوگرافی آن از این قرار است :

آنتوان چخوف در هفدهم ژانویه در سال ۱۸۶۰ در "تاگانرک" متولد شد و در سال ۱۹۰۴ ، یک سال قبل از انقلاب اول روسیه ، بر اثر ابتلا به بیماری آن زمان علاج ناپذیر سل ، در اوج شکوفایی هنری ، در غربت جوانمرگ شد. چخوف را میتوان نویسنده دوران تحولات حاد فرهنگی روسیه قبل از انقلاب نام گذاشت . آثار چخوف اغلب درباره افراد طبقه متوسط شهری یا روستایی هستند . درباره مشکلات انسان مدرن ، که تنها و بدون رابطه احساسی یا زبانی با همنوعان خود ، دلزده و بی هدف ، عمر به بطالت می گذراند یا منتظر ظهور جامعه مدنی است . او مهمترین بیماری و عارضه دوران مدرن را : بی حوصلگی ، خستگی ، بی علاقه گی و پوچگرایی انسان خرده بورژوا و بعضی از روشنفکرانش میداند . آغاز فعالیت نمایشنامه نویسی و داستان سرایی چخوف ، همزمان با شکست کوششهای اصلاحگرایانه و تغییرات اجتمایی گردید ، دوره ای که بنیادگرایان ، سلطنت طلبان و قلدران سیاسی هنوز اهرمهای قدرت را در دست داشتند . در این دوره گروههای مختلف اهل کتاب هنوز به نقش و رسالت ادبیات باور داشتند . دسته ای دنبال رمانهای ادبی مذهبی-مسیحی داستایوسکی ، دسته ای دیگر طرفدار ادبیات اخلاقی سختگیر تولستوی ، و گروهی جانبدار کتابهای خوشبین انقلابی ماکسیم گورکی شدند . چخوف در طول عمر کوتاهش ، پزشکی نیکوکار بود که وقتش را صرف ادبیات انساندوستانه و درآمدش را خرج کارهای خیریه در روستاها ، از جمله ساختن مدارس می نمود . زندگی چخوف مصادف با دو اتفاق مهم تاریخ روسیه شد.سال تولدش یک سال قبل از آزادی برده هاودهقانان و لغو خرید و فروش آنها توسط ارباب و زمیندار شد . و سال مرگش ، یکسال قبل از انقلاب اول روسیه بود که به شکست انجامید . او در این مورد نمایشنامه های مشهوری مانند : باغ آلبالو ، سه خواهر ، مرغ دریا ، و عمو وانیا را نوشت . در نمایشنامه باغ آلبالو ، چخوف خبر از نزدیک شدن انقلاب سراسری میدهد .

در ماه مه سال 1904 دیگر قادر نبود که از تخت به پایین آید و به اتفاق زنش به یک آسایشگاه آلمانی در «بادن وایلر» رفت و در همان آسایشگاه در سن چهل و چهار سالگی در ماه ژوئن سال 1904 بدرود زندگی گفت و جسدش را به مسکو حمل کردند و آنجا در گورستان کلیسای «نودویشی» دفن کردند

                              

منابع :

تاریخ ادبیات روسیه / تالیف: د.س.میرسکی / مترجم : ابراهیم یونسی . 

تاریخ ادبیات روس / تالیف : ویکتور تراس /  مترجم : علی بهبهانی . 

 

نفت بر سر سفره های مردم :

 

اسفند ماه یادآور نهضت ملی ایرانیان به رهبری مصدق کبیر و خاطره ای از شورانگیز ترین روزهای تاریخ ایران میباشد. در آن ایام ایرانیان با جنبشی فراگیر صنعت نفت را ملی کردند تا در قدم بعدی به استقلال سیاسی دست پیدا کنند.با مبارزه ای گسترده استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی را تجربه کردند،اگر چه در زمانی محدود.

به راستی 29 اسفند ماه چراغی است، برای آینده... .
محمد مصدق در سال ۱۲۶۱ هجری شمسی در تهران بدنیا آمد. پدرش میرزا هدایت‌الله معروف به «وزیر دفتر» از بزرگمردان دوره‌ ناصری و مادرش ملک تاج خانم (نجم السلطنه) فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوه عباس میرزا ولیعهد قاجار و نایب‌السلطنه ایران بود. ناصرالدین شاه علاوه بر اعطای شغل و لقب میرزا هدایت‌الله به پسر ارشد او میرزا حسین خان، محمد را «مصدق‌السلطنه» نامید.محمد خان مصدق‌السلطنه پس از تحصیلات مقدماتی در تبریز به تهران آمد، به مستوفی‌گری خراسان گمارده شد و با وجود سن کم در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را جلب نمود. مصدق‌السلطنه در اولین انتخابات دوره مجلس مشروطیت به نمایندگی از طبقه اعیان و اشراف اصفهان انتخاب شد ولی اعتبارنامه او به‌دلیل سن او که به سی سال تمام نرسیده بود رد شد. مصدق‌السلطنه در سال ۱۲۸۷ شمسی برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت و پس از خاتمه تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و به اخذ درجه دکترای حقوق در دانشگاه نوشاتل نائل آمد.

 

                     

 

ملی شدن نفت :

در انتخابات مجلس شانزدهم با همه تقلبات و مداخلات شاه و دربار، صندوقهای ساختگی آراء تهران باطل شد. عبدالحسین هژیر وزیر دربار توسط جمعیت فداییان اسلام ترور شد و در نوبت دوم انتخابات، دکتر مصدق به مجلس راه یافت. پس از ترور نخست‌وزیر وقت سپهبد حاجیعلی رزم‌آرا، طرح ملی شدن صنایع نفت به رهبری دکتر مصدق در مجلس تصویب شد. پس از استعفای حسین علاء که بعد از رزم‌آرا نخست وزیر شده بود، در شور و اشتیاق عمومی دکتر مصدق به نخست وزیری رسید و برنامه خود را اصلاح قانون انتخابات و اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت اعلام کرد. پس از شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح این شکایت در شورای امنیت سازمان ملل، دکتر مصدق عازم نیویورک شد و به دفاع از حقوق ایران پرداخت. سپس به دادگاه لاهه رفت و با توضیحاتی که در مورد قرارداد نفت و شیوه انعقاد و تمدید آن داد، دادگاه بین‌المللی خود را صالح به رسیدگی به شکایت بریتانیا ندانست و مصدق در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت. در راه بازگشت به ایران به مصر رفت و مورد استقبال پر شکوه ملت مصر قرار گرفت.

منابع :

http://fa.wikipedia.org

    http://www.aftab.ir

http://www.sharifnews.i