برای جاودانه شدن باید عاشقانه زیست ....

عشق یک توهم بازیگوشانه‌ی تن گرایانه نیست و فقط یه بار باید عاشق شو؛مگر آنکه به بدکارترین ریاکارتن پرست بی اندیشه تبدیل شده باشی. من این سکوت خوف انگیز را دوست ندارم و این روزها مثل سنگ سکوت می کنم . اما اینجا از بی صدایی دارم خفه می شوم ومی نویسم که این روزها به معنای واقعی کلمه خسته‌ام..... و تنها به آن روستا فکر می‌کنم که هر روز به دور از دغدغه بیدار شوم و در مطبخ نان بپزم و گوسپندها را بچرونم و ریحان ها و سبزی ها را بچنیم برای ناهار ظهر و........آری باید بی خیالی طی کرد. بی خیال زندگی ..... بی خیال کار .... بی خیال تحصیل ....بی خیال آلمان ...... بی خیال هندوستان ..... و بی خیال عشق ....... شبهای زمستان را باید تحمل کرد.ماهور راست می‌گفت : اگر میتوانستیم تمام زمستان را به خواب میرفتیم ..........  اما گاه خنده چنان از لب آدم می گریزد که هر چه بگردی، پیداش نمی کنی. آری سرنوشت به من خیانت کرد!!!! زمان چه بازی ها که سر آدم در نمی آورد!!!!   
  
پ.ن . : و سخت است که به حریم شخصی تو وارد شوند و تمام واژه‌هایت را حک کنند !!!!!! او راست می‌گفت: الهه‌ی مقدس و پاکی که تا این زمان هنوز هم پاک و مقدس مانده است. متهم است!!!!! اما به کدامین جرم ........ به کدامین گناه ..... 
  

دستاوردهای صدیقه دولت آبادی برای زنان

 

امروز را از یاد نمی‌برم.  روز 10 دی ماه، در چنین روزی بود که صدیقه دولت آبادی، این بانوی فرهیخته‌ به این جهان پای می گذارد و در خلوت و سکوت تنهایی خود و بی آن که بخواهد شناخته شود، تلاشی جانانه را برای احقاق حقوق هم جنسان اش آغاز می کند. ولی زمانه، نام و یاد او و زنانی همچون او  را در نهایت، در حافظه‌ی خود ثبت کرده است. اینست حرف من در آغازی دگر بر سرنوشتی از گذشته...

دوستان عزیزم برای خواندن این نوشتار«امروز را از یاد نمی برم: آن زن متولد شد ....»  به سایت فیس بوک مدرسه‌ی فمینیست مراجعه کنید .   

اما به راستی :‏  

آیا به راستی زندگی زن ایرانی ماهیتاً تغییر یافته است ؟