برای تو و خویش، چشمانی آرزو میکنم که چراغها و نشانهها
را درظلماتمان ببیند....
گوشی که صداها و شناسهها را در بیهوشیمان بشنود...
برای تو و خویش، روحی که این همه را در خود بگیرد
و بپذیرد و زبانی که در صداقت خود، ما را از خاموشیِ خویش بیرون کشد
و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است، سخن بگوییم ......
احمد شاملو
روز 4 اسفند خیلی تامل برانگیز است ؛ کار کارانگلیسیهاست!!!
تازه هر سال هم که میگذرد، جشن تولد هم میگیریم . کارکارآمریکایی هاست !!!!!!
آری سه سال است که در این تارنما خزعبلات مینویسم... ولی باور کن که دیگر دستم به نوشتن نمیرود و تو خوب میدانی چرا این روزها دستم به نوشتن نمی رود..... روزهایی که زنده بودم به خاطر همین نوشتن و روزهایی که دستم به نوشتن نمیرفت . اما عجیب که هر سال که میگذرد،انگیزهای برای نوشتن ندارم ........
هی روزگار غریبی است ، نازنینا .......
پ.ن. 1 برای مخاطبان خاص :
اما سپاس از همراهان و همیاران همیشگیام، شمایی که خوانندهی نوشتههای این روزها وماهها و سالها بودید و حتی تویی که بازهم تمام نوشتههای من راخواندی ولی حتی یک بار هم کامنت نگذاشتی .......
پ.ن. 2 ؛ بدون شرح
تنها فرق انسان و حیوان این است که انسان می تواند خودش را بکشد ........
سلام دوست من شعر خیلی زیبایی بود دست مریزاد ... اما در مورد حالت ... ما هم به همون حال دچاریم نمیدونم اخرش چی میشه ....!
سلام بابا هر چی من امروز وب خوندم نوشته بود دستم به نوشتن نمی ره خوب بابا جان ننویسید چرامردمو افسرده می کنید....بای
درووووووووووووووووود
آخه چرا خود کشی تنها تفاوت انسان و حیوانه ها؟؟؟
همینهایی هم که نوشتی کلیه.
پس نگو دستم به نوشتن نمیره.
گلابتون جان.
مواظب خودت باششششش.
سلام الهه جان . این زدگی ها و افسردگیها دیگه به همه سرایت کرده ! امیدوارم باز هم نوشته های سرشار از علاقه و احساس ازت بخونم . نوشتن ادمو سبک می کنه الهه جان بنویس . به امید دیدار .
درود
منتظر بودم واسه امروز مطلب بنویسی تنبل خانوممممممممممممممممممم؟؟؟
سلام الهه جان .خوبی؟ ما همچنان منتظر نوشته هات هستیما !!!!!! کجایی پس ؟