در کشاکش پر هیاهوی زندگی انسان ، گاه جان های شیفته ای ظهور می کنند که در خلوت و سکوت تنهایی خود و بی آن که بخواهند شناخته شوند ، زندگی و کار کرده اند و در گمنامی به جهان دیگر رفته اند. ولی زمانه ، نام و یاد آنان را ، درنهایت ، در حافظه ی خود ثبت خواهد کرد . صدیقه ی دولت آبادی جزو زنانی بود که برای دستیابی به حقوق زنان در جامعه ی استبدادی ، مرد سالار و پدر سالارِ ایران به صحنه ی مبارزه آمد . وی به راهی رفته که بازگشت ندارد . حقیقت آن است که در سوگِ فقدان آن بانوی فرهیخته زبان و قلم از کار می مانند و لذا بر خود لازم می دانم که شرح احوال آن بانوی بزرگوار را که از زنان فرهیخته ی ایران زمین است را به عنوان هم چون برگ سبزِ درویشانه به روان بلند و پاک آن بانوی گرامی تقدیم دارم.دوستان گرامی برای خواندن این مقاله به مناسبت ساگرد فوت بانو صدیقه ی دولت آبادی به سایت مدرسه ی فمینیست مراجعه کنید و برای گفتگوی با سیروس دولت آبادی درباره خاطرات اش از صدیقه دولت آبادی به سایت مدرسه فمینیست
مراجعه کنید .
پ. ن . : چه خوب است که بعد از مدت ها باز هم دارم می نویسم . آری وقتی آدم حرف هایش را بازگو کند ، سبک می شود ، آدم سبک می شود ، شناور می شود درست مثل همان حباب که بود رها می شود .
یاد او و افرادی همچون مریم فیروز مهکامه محصص و ... همیشه در تاریخ مبارزات و جنبش زنان خواهد درخشید........
سلام دوست من .... خوشحالم که بعد از مدتی داری می نویسی و چه خوب و جامع با اشتیاق تمامی متن رو خوندم .... زحمت زیادی کشیدی ... امیدوارم و مطمئنم این زحمات روزی ثمر خواهد داد ... به امید اون روز ....
دروووووووووووووووووووود
بر بانوی تازه آپ کرده
خوبی؟
بابا دلمون پوسید.
سپاس از این مطلب.
درود برشما
بسیار نیکو نگاشته اید.
شاد زیوید.
سلام الهه جان .خوبی ؟
ممنون از لطفی که بهم داری .امیدوارم موفق و سلامت باشی. .......نوشتن واقعا سبک کننده است .خیلی وقت بود منتظر بودم که بنویسی .خوشحالم .یاد زنان بزرگ ایران بخیر .......
اگه دوست داشتید به وبلاگ من سر بزنید http://zakhmeh2010.blogspot.com