برای جاودانه شدن باید عاشقانه زیست ....

عشق یک توهم بازیگوشانه‌ی تن گرایانه نیست و فقط یه بار باید عاشق شو؛مگر آنکه به بدکارترین ریاکارتن پرست بی اندیشه تبدیل شده باشی. من این سکوت خوف انگیز را دوست ندارم و این روزها مثل سنگ سکوت می کنم . اما اینجا از بی صدایی دارم خفه می شوم ومی نویسم که این روزها به معنای واقعی کلمه خسته‌ام..... و تنها به آن روستا فکر می‌کنم که هر روز به دور از دغدغه بیدار شوم و در مطبخ نان بپزم و گوسپندها را بچرونم و ریحان ها و سبزی ها را بچنیم برای ناهار ظهر و........آری باید بی خیالی طی کرد. بی خیال زندگی ..... بی خیال کار .... بی خیال تحصیل ....بی خیال آلمان ...... بی خیال هندوستان ..... و بی خیال عشق ....... شبهای زمستان را باید تحمل کرد.ماهور راست می‌گفت : اگر میتوانستیم تمام زمستان را به خواب میرفتیم ..........  اما گاه خنده چنان از لب آدم می گریزد که هر چه بگردی، پیداش نمی کنی. آری سرنوشت به من خیانت کرد!!!! زمان چه بازی ها که سر آدم در نمی آورد!!!!   
  
پ.ن . : و سخت است که به حریم شخصی تو وارد شوند و تمام واژه‌هایت را حک کنند !!!!!! او راست می‌گفت: الهه‌ی مقدس و پاکی که تا این زمان هنوز هم پاک و مقدس مانده است. متهم است!!!!! اما به کدامین جرم ........ به کدامین گناه ..... 
  
نظرات 8 + ارسال نظر
شیرین شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ق.ظ

درووووووود
عشق زیباست. و البته عشقی که هر روز و هر شب نباشه.
عشقی که فقط ج ن س ی نباشه.
اما بی خیال نباش.
بی خیال غم باش اما بی خیال اطرافت نباش.

علیرضا جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ق.ظ http://parsison.blogfa.com

درود بر میهن دوست گرامی
تارنمای بسیار جالب و مفیدی دارین
به تار نگار کوچک من هم سری بزنید و شادم کنید
امیدوارم بتوانیم از یاری یکدیگر بهره بریم!

تبادل پیوند با شما سبب افتخار اینجانب است.
در صورت تمایل من را با نام
!!! پسر پارس آزاد !!!
پیوند دهید و آگاهم کنید!
به امید درودی نزدیک بدرود

کوروش سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:32 ب.ظ http://www.vandidad1.blogfa.com

سلام



آیا فلسفه جشن سده در دین زرتشت تنها روشن کردن آتش و دور هم بودن است؟

چرا مراسم آتش روشن کردن را در روستاهای غیر زرتشتی نیز انجام می دهند؟

برای بدست آوردن پاسخ به این سوالات در وبم منتظرتون هستم.



موفق باشید.



تا سلامی خدانگهدار[گل]

ماهور شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 ق.ظ


دستم اگر می رسید تمام زمستان را به خواب می

رفتم..................

مرمر یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ق.ظ http://marimosh.wordpress.com

نبینم بانوی ما خسته باشه..
با نوشته ات در عین حال ارتباط عمیقی برقرار کردم.. مخصوصا قسمت پ.ن... حرف خیلی ار روزهای من

راستی الهه جان انگار با من قهری.. چون چندین بار برات پیفام گذاشتم وجوابی نگرفتم. در هر صورت ما ارادت داریم.

سلام مرمر جان..... نه عزیز اتفاقا من چندبار برایت پیام خصوصی در تارنمایت گذاشتم که نمی‌تونم تو فیس بوک شما را پیدا کنم. من با دوستی با شماست و کامنت های که می‌گذارید،در این برهوت هنوز زنده‌ام......

مرمر چهارشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:44 ب.ظ http://freevar.persianblog.ir

سلام الهه جان. سال نو مبارک امیدورم سال پر باری در پیش رو داشته باشی

راستی چون در وردپرس نمیشد کامنت گذاشت در پرشین بلاگ مینویسم.

مهدی شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ http://darabyoldash.blogfa.com

زیبا بود............

arianaz شنبه 1 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 06:18 ب.ظ http://sadie-r-bookland.mihanblog.com

سلام
وب فوق العاده و با محتوایی داری.
ممنون از مطالب قشنگت.
خیلی خوبن.
حق با شماست...
عشق مقدسه...نباید با هوس های امروزی آلوده اش کنیم...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد