در باب آزادی:

در باب آزادی****

 

شما آنگاه آزادید

که حتی اشتیاق آزادی را نیز لگامی بدانید.

شما آنگاه به راستی آزادید

که شبها و روزهایتان فارغ از اندوه خواهش دل باشد.

و اگر اینان زندگی شما را احاطه کنند

آشکار و رها به مصاف شان بروید .

 

          *********

 

چه هست آن ،

مگر پاره های وجودتان ،

که برای آزادی ،

از خود جدا می سازید ؟

اگر دغدغه و غمی ست

که می خواهید از خود برانید ،

این دغدغه و غم ،

تحمیلی نیست ،

خود آن را برگزیده اید .

و اگر می ترسید

و از ترس خویش بیزارید ،

سریر آن ترس را

در دل خویش بجویید ،

نه در دست چیزی که از آن می ترسید .

  

           *********

 

چیزها همه ،

همچون روشنایی ها و سایه ها ،

در درون شما به هم آمیخته اند .

و هنگامی که سایه می میرد و می رود ،

نوری که درنگیده است ،

خود ، سایه ی نوری دیگر می شود .

بدین سان ،

آزادی شما ،

هنگامی که لگام بر می گیرد و بندها را می گشاید ،

خود ، لگام و بندی می شود

برای آزادی بزرگ تری .

 

 

پ. ن . : زیبای خفته ؛ جبران خلیل جبران ؛ مسیحا برزگر ؛ تهران ؛ ذهن آویز ، 1387 ؛ ص 70.

پ. ن . : بله؛ ما آزاد هستیم ، اما زنجیری نامحسوس به آن آزادی بسته شده است .

پ. ن. : این روزها تنها دل خوشی من شاید رفتن به مسافرت های یک روزه است . ( آبشار نیاسر و غارنوردی ؛ غار چال نخجیر – غار رئیس  و .... ) است . اما افسوس که آنچه بر صفحه ی کاغذ جور است ، در صحنه ی زندگی ناسور است .....

 

نظرات 9 + ارسال نظر
سهیلا یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:26 ق.ظ http://www.irpersian.com

سلام علیکم
خیلی خوشم اومد از وبلاگت واقعا مرسی که وقت میذاری و برای ما مطلب می ذاری [هورا]
راستی اگر دوست داری آمار خودت را بالا ببری کافیه که سایت خودت را در موتور جستجوی جدید ایرانیان ثبت کنی!
به این صورت که این سایت بیو و در کادر جستجو سایت خودت را اینطوری جستجو کن !به همین راحتی سایتت ثبت می شه در موتور جستجو!

عنوان سایت+آدرس سایت

قربانت
بازهم بهت سر میزنم.خیلی کارت بیسته
فدات شم[نیشخند][قلب]

آمنه یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ب.ظ

سلام دوست عزیزم .از همراهی همیشگی ات ممنون .چه زیبا بود این شعر در وصف خواستی تاریخی ......آزادی ..........من هم دلتنگ سفرم ! دلم میخواهد رها بشوم از این همه مشغله و استرس !

مرمر یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:53 ب.ظ

سلام دوست عزیز و گام
خوبی؟

انتخاب زیبایی بود. همیشه دلم میخواد اون کسی که واژ] و مفهوم آزادی رو ساخت رو بتونم زنده کنم و ازش بپرسم در اون زمان که این هه امکانات و کتاب و ... نبود چطور چنین اندیشه نابی به سرش زد و آزادی رو معنا کرد و ساخت!؟

و عجب چیزیب ود این آزادی که هنوز دنبالشیم و هنوز .......

شیرین دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:39 ق.ظ

دروووووووووووووووود
خوبی؟
اشعار قابل تاملی بود.
نمی دانم چرا دوباره این اشعار زیاد شده؟؟؟
شاید...

afi دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:31 ب.ظ

الهه جان زندگی جدید به قول تو دست .و پایم راب ا یک زنجیر نامرئی بسته...احساس میکنم خودم را گم کرده ام...اما چاره ای نیست...تعهد داده ام کار کنم وباید پایش بایستم.... نشد که همراهت باشم گاهی توی این سفر هایی که در پیش بود

چیستا سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:04 ق.ظ http://chicta.blogfa.com

اختیار در دنیایی سراسر جبر....!!!!!

نا تمام سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:22 ب.ظ

ممممممم.سفر..................خوش به حالت....منم همین روزا فرار می کنم.... و اگر می ترسید و از ترس خویش بیزارید سریر آن ترس را در دل خویش بجویید نه در دست چیزی که از آن می ترسید...........خوب گفته ها............خوشمان آمد.یک آن دلتنگ چشم های آرامت شدم دختر.

سینا چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:01 ق.ظ http://delsaz.mihanblog.com

سلام ... شعر زیبا و عمیقی بود یعنی هست از انتخابتان ممنون .... واقعا ظلمی که در حق این واژه مقدس و به تبع اون به مردم این سرزمین شده به هیچ چیز دیگری نشده بر خلاف ادعاهای دیگران ... نمی دونم چی بگم اما وقتی آزادی نیست حتا در کنج خلوت خونه هم احساس راحتی نداری حتا در حال گشت و گذار در نت و ... آزادی کیمیای گمشده ماست ... بگذریم باز پرحرفیم گل کرد ....دست مریزاد.....

م.بریحی چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:08 ق.ظ http://zendehroud.blogfa.com

درود برشما
جستارهای سودمندی در تارنمای خود نگاشته اید.
خرسند خواهیم شد از نوشتارهایی که در زمینه تاریخ و به ویژه اگر در مورد اصفهان باشد در تارنمای گروه زنده رود بهره مند شویم.
شادمان باشید

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد