مهاجرت های اقوام های مختلف :

 در طول تاریخ ایران که مهاجرت هایی مثل : مهاجرت آریایی ها ، یونانی ها ، اعراب ، ترک ها و مغول ها و تا تارها را  داریم ، کدام یک از این مهاجرت ها تاثیر گذارتر و پایایی بیشتری را داشته است ؟ !

 

سرزمین ایران ، در طول تاریخ چند هزار ساله ی خود ، شاهد هجوم و یا مهاجرت اقوام مختلفی بوده است : آریایی ها ، یونانی ها ، اعراب و بالاخره مغولان .

از نگاه من ، هجوم اعراب به ایران از پایایی بیشتری برخوردار بوده است ، چرا که آمدن آن ها ، تغییر مذهب رسمی این سرزمین را در پی داشت . مذهبی که روحانیونش ، پایگاه مردمی خویش را از دست داده بودند و در پی مذهبی بودند تا برای آنان ، چیزی  را به ارمغان آورد که در پی  آن بودند . { مشخصا برابری با اغنیا و روحانیون این مذهب } از طرفی مذهب جدید برای کوچکترین اموردستور داشت و شاید یکی از دلایل دیگر پذیرفتن ، همه جانبه بودن آن بود .

از زمان آمدن اعراب  تا به امروز ، این مذهب و به معنای خاص کلمه ، اسلام بوده است که حکومت کرده است . حتی مغولان بعد از استقرار یافتن در این سرزمین ، کم کم به این مذهب روی آوردند . همین طور حکومت های بعد از مغولان که از بارزترین آن ها می توان صفویه را نام برد . چنان که جملگی با نام ائمه حکومت کردند . مذهب جدید حتی بر زبان مردمان این سرزمین ، تاثیر گذاشت . گرچه به طور کامل ، زبان عربی جایگزین فارسی نشد اما زبان فارسی دوره ی ساسانیان دستخوش تغییرات زیادی شد . چنان که ایرانیان ناگزیر شدند برای حفظ زبان خود به زبان اشاره ، روی آورند . { لفظ عجم در این زمان به ایرانیان اطلاق می شد . } امروزه اما کلمات عربی وارد زبان فارسی شده است چنان که جدایی آن ها از زبان فارسی غیر ممکن می نماید . اما دلایل ماندگار بودن اعراب ، تنها مذهب بوده است چرا که اعراب هیچ نکته ی درخشانی در کارنامه ی خویش ندارند . استفاده و البته در بسیاری موارد ، سوء استفاده از مبانی مذهبی .

سلسله ی صفویه ، ید طولایی در این امر دارد . گر چه ویژگی های مردم یک سرزمین نیز در این مورد حائز اهمیت است . اساسا مردم این سرزمین ، مردمی هستند با باورهای مذهبی ، اندیشه های پررنگ قضا قدری . چنان که باورهای مذهبی که گاه جای خود را به خرافه گرایی نیز داده اند ، در کوچکترین امور زندگی آن ها ساری است . بنابراین در وهله ی اول : مذهبی که تمامی نداشته ها را جبران می کند و در وهله ی  دوم : مشخصه های مردم  یک سرزمین ، باعث پایایی اموری از این دست می شوند .

خانم دکتر شیرین بیانی :


من آن معلمی را ستایش می کنم که اندیشیدن را به من آموخت ، نه اندیشه ها را ......

به اساتید محبوبم که نتوانستم آن طور که باید و شاید از آن ها تشکر کنم . برای آن ها از خداوند سلامتی و طول عمر خواستارم و امیدوارم سال های سال سایه ی آن ها بر سر اهالی قلم و فرهنگ پایدار باشد و ما را از تجربیات خود بی نصیب نگذارید .





مورخ ۸۸/۲/۱ و ۸۸/۲/۲ در دانشگاه اصفهان همایشی برگزار شد . که از اساتید فرهیخته و برجسته دعوت به عمل آمده بود . سرکار خانم دکتر شیرین بیانی . آقای دکتر محمد علی اسلامی ندوشن .

دکتر شیرین بیانی ؛ متولد 1317 تهران ؛ دارای مدرک دکترای تاریخ از دانشگاه سوربن فرانسه . استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران .

برخی تالیفات : دین و دولت در عهد ساسانی ، ایران از ورود آریاییها تا سقوط هخامنشیان – زن در ایران عصر مغول – شامگاه اشکانیان و بامداد ساسانیان – دین و دولت در عهد مغول – دمساز دو صد کیش ( درباره ی مولانا ) – سعدی ، خاک شیراز و بوی عشق .





دکتر محمد علی اسلامی ندوشن : متولد سال 1304؛ روستای ندوشن یزد ، دارای مدرک دکترای حقوق از دانشگاه سوربن فرانسه ؛ به دلیل علاقه ی وافر به ادبیات ، کار قضا را رها کرد و به تدریس ، تحقیق و نگارش در این حوزه پرداخت .

برخی تالیفات : آواها و ایماها ، ایران چه حرفی برای گفتن دارد ؟ ، روزها ، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه ، سخن ها را بشنویم – اطلاعات کامل تر در وب سایت شخصی دکتر ندوشن به آدرس :
hhttp://www.eslaminodushan.com

فعالیت فرهنگی صدیقه دولت آبادی :

 این پست هم به یکی دیگر از فعالیت فرهنگی خانم صدیقه دولت آبادی که عبارت از : تاسیس  روزنامه و مجله ی زبان زنان است می پردازم .

 

   مقدمه : 

بی شک زن در طول تاریخ چند هزار ساله ی این سرزمین وظایف مهمی را بر عهده داشته است . از آن جمله می توان به تربیت و پرورش نسل هایی اشاره کرد ، که سازندگی یک سرزمین را بر عهده داشته و دارند .

موضوع زن موضوعی نیست که بتوان در منابع دست اول آن را جست و جو کرد ، منابع در این زمینه به مراتب محدودتر از زمانی است که بخواهیم درباره ی مردان سخن بگوییم ، زیرا تاریخ نوشته ی مردان است و این چنین به نظر می رسد که زنان حضور نداشته اند . ولی از یاد برده ایم ، زنان بزرگی چون : صدیقه دولت آبادیافضل وزیری  –  قره العین و ... چه بسیار زنانی که به خاطر فعالیت های اجتماعی – فرهنگی و سیاسی خود در طول تاریخ رنج ها و مشقت های فراوانی را کشیده اند ، که از جمله می توان به محترم اسکندری که به جرم انتشار مجله ی ((نسوان وطن خواه )) در خیابان دشنام شنید و سنگسار شد و هم چنین شهناز آزاد ( رشدیه ) سردبیر (( نامه ی بانوان )) که زندان و تبعید شد و فخر آفاق پارسا که به جرم چاپ مقاله ای به حمایت از زن در مجله ی (( جهان زنان )) به قم تبعید شد ، اشاره کرد .

با این حال زنان دست از فعالیت های سیاسی و فرهنگی خود برنداشتند و در زمینه های مختلف : عرفان ، نجوم ، خوشنویسی ، نقاشی ، موسیقی و ادبیات و ... سر آمد شدند . با انقلاب مشروطه ی ایران ، زن ایرانی تا حدودی از زیر سایه ی خرافات و جهل و نادانی و اسارت بیرون آمد ، زن ایرانی ارزش های انسانی و اجتماعی خود را تا حدودی یافت و تا حدی هویت خویش را با نوشته هایش ، روشن و مشخص کرد .

ادامه مطلب ...

فعالیت فرهنگی صدیقه دولت آبادی :

 

این پست را به یک بخش از فعالیت های خانم صدیقه دولت آبادی که عبارت از : تاسیس مدارس دخترانه است می پردازم .  

چکیده :  

انقلاب مشروطه که یکی از بزرگترین انقلاب‌های عصر خویش بود، تأثیرات شگرفی از خود به جا گذاشت. زنان هم از این تأثیرات و تحولات اجتماعی بدور نماندند. از جمله این زنان پیشرو می توانیم به خانم صدیقه دولت آبادی اشاره کنیم . صدیقه دولت آبادی ، فرزند حاج میرزا هادی دولت آبادی و زنی از خاندان روحانی که با عزمی راسخ آداب و رسوم خانوادگی را در هم شکست و برای آزادی زنان قیام کرد . وی از پیشگامان جنبش زنان در زمینه ی آموزش ، دادن آگاهی به زنان ، انتشار روزنامه و مبارزه در راه تساوی حقوق زنان کارهای ارزشمندی را انجام داده است و در این راه تهمت های زیادی را تحمل کرده است . در شانزده سالگی به ازدواج مرد مسنی در آمد و بعدها معلوم شد ، که پدرش حاج میرزا هادی دولت آبادی ، ضمن عقد زناشوئی اختیار طلاق را از داماد گرفته و به دخترش داده است . تا در صورت عدم سازش از آن استفاده کند . صدیقه دولت آبادی نیمه شب ششم مرداد 1340 در اثر سرطان در گذشت و در قبرستان کوچکی در قلهک به خاک سپرده شد .

آنچه در این تحقیق قصد انجام آن را داشته ام ، بررسی فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی صدیقه دولت آبادی است . نتیجه ی کار ، روشن کردن قسمت هایی از تاریخ مشروطه و فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی صدیقه دولت آبادی پس از این واقعه است .

واژگان کلیدی :

     صدیقه دولت آبادی – زبان زنان – کانون بانوان    ادامه مطلب ...

نوروز باستانی :

هفت سین :

سالی ، آری ، بیگاهان ، نوروز چنین آغاز خواهد شد :

سفره را گستردیم ، سفره اینجا پاره است ، سیزده نحسیش را هدیه داده است به ما ، هفت سین کلبه ی ما امسال پنج سین کم دارد . جز همان سین سفره  و  ...  سیگار من که دود  می شود ، سفره دیگر سین ندارد ...

می گردم ، می گردم  یادم آمد نیم شبی گفتی : نوروز بی هفت سین سال بد را خبر می دهد .  

می گردم ؛ اما بین خودمان باشد ، سالی که با تو آغاز شود ، دیگر بدی ندارد . باز هم می گردم .

راستی سایه ام را که همیشه افتاده بر پنجره ی اتاق توست ، اضافه ی سین ها کن . ساعتم را که دیگر سالهاست قانون حرکت را از یاد برده است ، کنار سفره جا می دهم . ساعتی که یادگار پدر بوده است . سادگی پدر را هم بگذار به حساب سین ها . تا اینجا می شود پنج سین . و هنوز دو تای دیگر مانده تا سالی خوب ..... همین سال هم که  از راه  رسیده است سین ششم باشد و این آخرین سین : سرمه ی چشم های تو . که تنها به خاطر تو و برق نگاه توست این هفت سین .  

خدا را شکر .... نوروز را با هفت سین کنار تو آغاز کردم و سالی نیکو چنین آغاز خواهد شد .....   

                   ( احمد شاملو )  

                                                                       

    این عید باستانی را به تمام دوستان عزیزم  تبریک عرض می کنم ...

   امیدوارم سال خوبی داشته باشید. سالی که نو شده و دردهایی که کهنه می شود ...

   امید که متفاوت باشد ........

چه کسی می توانست :

چه کسی می توانست

باور کند

که این پرندگان سرانجام

به خانه باز می گردند

و این آب گرم مانده در قفس را می نوشند

همه ی این سال های عمر ما

در این باور تلف شد

که خوردن آب گرم قفس را

پرندگان

چه می نامند :

                            نوشیدن

                           خوردن

                           حسرت

                           مردن ؟

          آیا

ما هیچ این ترانه را

از پنجره ها شنیده بودیم

که باغ های کمیاب

دور از ما هستند

و ما در چه سالی

در چه تابستانی

یا حتی در چه پاییزی

به باغ های کمیاب می رسیم

و از آب های مانده

در قفس پرندگان می نوشیم .  

                                       

                               ( احمد رضا احمدی )

مصاحبه :

 

این پست را به مصاحبه ای  که با جناب آقای سیروس دولت آبادی انجام دادم ؛ اختصاص می دهم.  اما وظیفه ی خود می دانم که از چند نفر که در زمینه ی نوشتن مقاله ای در مورد فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی وسیاسی صدیقه دولت آبادی در دوره ی مشروطه با اینجانب همکاری داشتند. کمال تشکر و قدردانی را انجام بدهم . 

 با سپاس از یاری بی دریغ سرکارخانم دکترشیوا دولت آبادی و آقای سیروس دولت آبادی که صادقانه وقت با ارزش خود را جهت مصاحبه در اختیار اینجانب قرار دادند ؛ هم چنین پریوش دولت آبادی به پاس همراهی شان .

ادامه مطلب ...

سالگرد تاسیس وبلاگ :

 

در خلوت روشن ، با تو گریسته ام برای خاطر زندگان .

و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرود ها را ....

زیرا که مردگان این سال ، عاشق ترین زندگان بودند .....

امروز 4 اسفند 1387 ه. ش. است . انگار همین دیروز بود . آری ، یک سال از وبلاگ نویسی من می گذرد و من هم چنان اسیر این هزار توی بی پایان هستم . بعد از دوران غار نشینی تصمیم گرفتم ، وبلاگ بزنم و بنویسم . که اگر راهنمایی سرکار خانم نرگس صفار نبود . شاید ، این نوشته ها هرگز بر روی این تار نما قرار نمی گرفت . و همراهی مادر عزیزم که اشتیاق به نوشتن را در من هزار برابر می کرد . که هر واژه را به یاد و برای او نوشته ام ......

روزهایی که زنده بودم به خاطر همین نوشتن و روزهایی که دستم به نوشتن نمی رفت . حتی یک بار خداحافظی کردم ، اما دوباره با عنوان تولدی دوباره برگشتم ، گفتم : بنویسم که رسم نوشتن از سرم بیرون نرود . ولی باز هم یک نفر بود که ذوق نوشتن را در من چند برابر می کرد .؟؟؟؟؟

اما عجیب که دیگر نوشتن برای من سخت تر شده است ، چرا که به قول نریمان تدین نیا که طنزنویس است .

 

گفتند : سیاسی ننویس ...                 

گفتم : چشم .

 

اجتماعی ننویس ...

چشم .

  

جوری ننویس که به قبای کسی بربخوره ...

چشم .

 

از بدیها و کاستی ها ننویس ....

چشم .

 

ننویس و ننویس و ننویس....

چشم ،  چشم ،  چشم.

 

آن قدر گفتند :  ننویس و آن قدر من چشم گفتم که یواش یواش  تبدیل به سیب زمینی شدم!

 

اما سپاس از همراهان و هم یاران همیشگی ام ، شمایی که خواننده ی نوشته های این روزها و ماه ها بودید و حتی تویی که تمام نوشته های من را خواندی ولی حتی یک بار هم کامنت نگذاشتی ..........

 

زنان گمنام در عرصه ی تاریخ پزشکی :

 

زن،هم چنان جنس دوم ...

 

موضوع زن جزء موضوعاتی نیست که در منابع دست اول به آن توجه شده باشد و در این زمینه ، منابع به مراتب محدودتر از منابع  تاریخ مذکر است.

اما هدف این نوشتار ، معرفی زنانی است  که در عرصه ی پزشکی نامور بودند و متاسفانه امروزه  از یادها رفته اند .

مهمترین مسئله ، در این رابطه این است که

ادامه مطلب ...

مدینه فاضله کجاست ؟؟؟؟

     

     مدینه ی فاضله کجاست ؟؟؟؟

 

مدینه فاضله جایی است که همه بد هستند ، مگـر خلافـش ثابت شـود. 

مدینه فاضله جایی است که همه با هم مساویند و بعضی ها مساوی تر.  

مدینه فاضله جایی است که آزادی بیان محدود نمی شود مگر!! در شرایطی که امنیت کشور در خطر باشد. 

مدینه فاضله جایی است که اول ازدواج می کنند بعد همدیگـر را می شناسند.  

مدینه فاضله جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است که حقی از زندگی و همسر و فرزند ندارند. 

مدینه فاضله جایی است که زن باید گوشه خانه باشد و البته گوشه ای که نامش آشپزخانه است . وبه او بگویند مروارید در صـدف. 

مدینه فاضله جایی است که هر چه بیشتــر خودت را در پارچه بپیچی فاطمه زهرا از تو راضی تر است. 

مدینه فاضله جایی است که زن بـدون چادر شایسته احترام نیست. 

مدینه فاضله جایی است که وقتی از دختر می پـرسند می خواهی با این آقا زندگی کنی باید بگوید: نمی دانم هر چه پــدرم بگوید .  

مدینه فاضله جایی است که کـودکان زاده می شو ند تا عقـده های پـدرها و مـادرهایشان را درمان کننـد. 

مدینه فاضله جایی است که درختان علل اصلی ترافیک اند و بریده می شوند تا ماشینها راحت تر برانند. 

مدینه فاضله جایی است که با میلیاردها پول ، بعد از ماهها فقط می توان برای مردم مصیبت دیده چند چادر برپا کرد. 

مدینه فاضله جایی است که  «« همه آزادند بگــویند : مــرگ بـر آمریکا ، مــرگ بـر اسرائیل.»» 

مدینه فاضله جایی است که زندانهایش پـر از مردمانی است که می خواهند طبق فرموده رهبـرشان آزاد زندگی کنند.  

مدینه فاضله جایی است که رکـورددار اعــدام جوانان زیر 18 سال است . 

مدینه فاضله جایی است که همه حق اعتـراض دارند ، همه حق مخالفت دارند .  

 مدینه فاضله جایی است که خنـده ، عقـل را زایـل می کنـد. 

مدینه فاضله جایی است  که نصف مردمش زیر خط فقــر هستند اما سریالهای تلویزیون را در کاخها می سازند. 

مدینه فاضله جایی است که موسیقی حـرام است. 

مدینه فاضله جایی است که همه با هم خواهر و برادرند اما نگاه کردن خواهرها به برادرها حرام است و صد البته حرف زدنشان با هم. 

مدینه فاضله جایی است که عــزاداری محتــرم و شادی محکوم است. 

مدینه فاضله جایی است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است 

مدینه فاضله جایی است که مردمش جوانمردی و کیاست رئیسشان را می خواهند نه لباسهای مندرسش را.  

مدینه فاضله جایی است که هرگز نباید روی پشت بام رفت مگر اینکه از یک طرفش بیفتی. 

 

          به راستی مدینه ی فاضله کجاست ؟؟؟؟